۲۳ آوریل ۱۸۵۸: کاشف ناپیوستگی انرژی
۱۳۹۵ اردیبهشت ۴, شنبهدر واقع قرار نبود فیزیکدان بشود. پدرش استاد رشته حقوق بود و مادرش مدیر یک خانواده ۹ نفری که پیوسته در دیدارهای خانوادگی و خویشاوندی برنامههای مفصل تئاتر و موسیقی داشتند. ماکس را هم به مدرسه "علوم انسانی" فرستادند که مرکز توجه آن دانشهای نظری بود و در آنجا اصلا به رشتههایی مانند فیزیک و شیمی توجهی نداشتند. نمرههای ممتاز ماکس هم در درسهای موسیقی و تعلیمات دینی و در نظم و انضباط ثبت شدهاند. او حتی در زمان تحصیل دانشگاهی اوپرتی هم نوشت که متاسفانه به جا نمانده است.
اما تاثیر ژرف هرمان مولر، معلم ریاضیاتش او را به تحصیل عالی در رشته فیزیک کشاند؛ مرد مهربان و بذلهگویی که قانون بقای انرژی را اینگونه توضیح میداد: «زور و توان عملهای که خشتی را به سقف بنایی میکشاند و کار میگذارد، هرگز از بین نمیرود. این زور و توان در خشت میماند، تا اینکه یک روز از آن بالا سر بدبختی را نشانه بگیرد و زخمی کند.»
پلانک نزد استادان بنامی چون هرمان هلمهولتس و گوستاو کیرشهوف در دانشگاههای برلین و مونیخ ریاضیات و فیزیک آموخت و در ۲۰ سالگی فارغالتحصیل شد. اما این درجه از دانشآموختگی او را خرسند نمیکرد، به ویژه آنکه استادانش سختفهم بودند و او همواره در اندیشه این بود که مطالب علمی را همهفهم توضیح دهد.
شاید به همین دلیل دوره پنج جلدی "درآمدی بر فیزیک" او تازگی خود را در درسهای دانشگاهی از دست نداده است. در آن زمان فیزیکدانها میپنداشتند که حرف آخر در رشته فیزیک زده شده و دیگر تغییر بزرگی در قانونهای فیزیکی مشهود نخواهد بود و در روشن ساختن این قانونها حرف تازهای نمیتوان زد.
جوان بیستساله اما به این پندارها باور نداشت و به ویژه در شاخه ترمودینامیک نظریههایی را مطرح کرد که جلوتر از سطح دانش آنزمان بود. گرچه استادان فیزیک در آغاز کار یا این نظریهها را رد کردند یا آنها را نادیده گرفتند، ولی دانشگاه مونیخ به پاس دو رسالهای که پژوهشهایی درباره اصل دوم ترمودینامیک بود، به ماکس پلانک در ۲۲ سالگی درجه فوقدکترا اعطا کرد.
دیری نپایید که دانشگاه کیل او را به عنوان استاد فیزیک استخدام کرد. پلانک پس از چندی کرسی استادی دانشگاه برلین را به دست آورد و تا زمان بازنشستگی در آنجا تدریس کرد. در این شهر بود که ماکس پلانک فرضیه تاریخساز خود درباره "جسم سیاه" را مطرح کرد و در واقع فیزیک کوانتوم را پدید آورد.
او میگفت: «انرژیای که به صورت پرتو الکترومغناطیسی از جسم سیاه برون میتابد، به صورت پیوسته جاری نیست بلکه از اجزایی کوچک تشکیل میشوند که فوتون نامیده میشوند.» جسم سیاه به سرچشمه فرضی گفته میشود که هر پرتو الکترومغناطیسی را به خود جذب و در عوض از خود گرما ساطع کند. به عبارت سادهتر: انرژیای که از اتمهای یک جسم ساطع میشود، آنطور که پیشتر فیزیکدانها میپنداشتند، پیوسته نیست بلکه به صورت بستههای کوچکی است که آنها را کوانتوم نامیدهاند.
ماکس پلانک به پاس این کشف علمی، در سال ۱۹۱۸ جایزه علمی نوبل را دریافت کرد.
پایه علمی و خدمات دانشگاهی ماکس پلانک به اندازهای بود که حتی نازیها با آنکه او را مخالف جهانبینی خود میدانستند، به خودش کاری نداشتند گرچه فرزند دلبند و نزدیکترین مشاورش اروین را که در سوء قصد علیه هیتلر در سال ۱۹۴۴ دست داشت، اعدام کردند.
ماکس پلانک پس از بازنشستگی سرپرست جامعه پژوهشی "کایزر ویلهلم" در برلین ماند. این موسسه پژوهشی در آخرین سال زندگی پلانک به "موسسه ماکس پلانک" تغییر نام داد.
امروزه در سراسر جهان ۸۱ نهاد پژوهشی به این نام فعالیت میکنند.