۲۰ مارس ۱۷۷۰: شاعری در حسرت کودکی
۱۳۹۵ فروردین ۱, یکشنبهیکی از برجستهترین شاعران در ادبیات آلمان زندگی را تا نُه سالگی، زمانی که ناپدری مهربانش را از دست داد، بهشت خدا میدانست ولی پس از آن به ویژه چون مادر باورمندش میخواست حتما او را یک کشیش بار آورد، خود را گرفتار دوزخ میپنداشت.
از ۱۴ سالگی به اجبار به مرکزی دینی در شهر توبینگن رفت. تنها تسلایش در آنجا همشاگردیهایش، کسانی که بعدها فیلسوفان بنام زمانشان شدند، هگل و شلینگ بودند که پنهانی باهم نشستهای کتابخوانی میگذاشتند و آثار انتقادی شیلر و کانت را میخواندند. شاید به همین خاطر بود که هولدرلین (Friedrich Hölderlin) در شعرهایش به ویژه به درونمایههای "آزادی" و "یونان" که برای او و همشاگردیهایش مظهر فلسفه، ادبیات و آزاداندیشی بود پرداخته است:
"فراموشت نخواهم کرد ای مأوای آزادی
به امیدی که جای شرم و غم شادی شود پیدا"
آگاهان بعید نمیدانند که روح حساس هولدرلین را خشونت مادر، مدرسه و مرکز دینی در توبینگن به سختی آزرده و او را در نیمه دوم زندگیش به جنون کشیده باشد. برخی هم علت جنون ۳۶ ساله او را شکست در عشق میدانند.
۲۶ ساله بود که به عنوان معلم و مربی فرزندان سوزته گونتارد (Susette Gontard) که یک سال از خودش بزرگتر بود، استخدام و در دم عاشق او شد. هولدرلین پس از رمان "هیپریون" (Hyperion)، منظومه "دیوتیما" (Diotima) را به یاد و افتخار سوزته گونتارد نوشت که هر دو از آثار بیمانند و ماندگار ادبیات آلمانی به شمار میآیند.
بیگمان مرگ ناگهانی سوزته در افسردگی و پریشانی حال شاعر حساس کمتاثیر نبود. ۳۶ ساله بود که او را به آسایشگاه روانی بردند ولی پس از دو سال که از آنجا رها شد، از او جز روان فرسودهای باقی نمانده بود.
ارنست تسیمر (Ernst Zimmer) درودگری در شهر توبینگن و شیفته شعرهای هولدرلین، شرایطی در خانه خود فراهم آورد تا شاعر بتواند تا پایان عمرش در آنجا زندگی کند. امروزه آن خانه موزه هولدرلین است و همه ساله شیفتگان شاعر را به سوی خود جلب میکند.
فریدریش هولدرلین در ۷۳ سالگی در توبینگن درگذشت.