۱۸ مه ۱۸۷۱: زندگینامهاش رمان و رمانهایش جنجالی بود
۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبهخانواده اشرافی فانی تسو رونتلو (Fanny zu Reventlow) میخواستند دخترشان را یک "بانوی با شخصیت" و زنی "سربراه و همسرگزین" بار آورند. اما فانی از همان نوجوانی سر به شورش برداشت. برای جوانی نامههای عاشقانه مینوشت، کتابهای انتقادی میخواند و سر انجام در ۲۲ سالگی با کمک والتر لوبکه همسر آیندهاش، از خانه و شمال آلمان گریخت و در "مدرسه عالی نقاشی برای دختران" نامنویسی کرد.
هرچند زندگی مشترک او دوامی نداشت، اما پس از آن دیگر به خانه بازنگشت و با وجود محرومیتهای شدید مالی و اجتماعی، همواره آزادانه و رها از بندها و هنجارهای جامعه محافظهکار زمان خود زندگی کرد و برای حفظ آزادی و استقلالش هر شغلی را میپذیرفت تا اینکه به فکر نوشتن افتاد.
از آنجا که رمانهای بیپرده او زندگی خودش یعنی زن شورشگر عاشقپیشهای را بازتاب میدهند نوشتههایش با استقبال بسیار روبرو شد. از سوی دیگر خوانندگان منتقد هرچه او درباره شخصیتهای زن در رمانهایش میگفت را به اشتباه به خودش نسبت میدادند.
فانی رونتلو پیش از آنکه به طور جدی به داستاننویسی بپردازد، ۴۰ رمان را اکثرا از زبان فرانسوی به آلمانی بازگرداند. در نقاشی هم استعدادش را آزمود اما سر انجام جای خود را به عنوان نویسنده "ادبیات زنان شوریده و شورنده" باز کرد.
رمانها و داستانهای کوتاه او عشقی و در عین حال طنزآمیزاند و به این ترتیب بُعد اجتماعی هم دارند: «شاید دست قویتری از دست من لازم بود تا از رویدادهایی که من تجربه کردم و میکنم رمان هیجانانگیزتری بنویسد زیرا خواننده به آن اوج احساسی که در نظر من است، نمیرسد".
فانی رونتلو سالهای آخر عمر را در بخش ایتالیایی سوئیس گذراند و به فرزندش رولف هم کمک کرد که از جبهه جنگ بگریزد و نزد او به سوئیس پناه آورد.
فانی تسو رونتلو در ۴۷ سالگی بر اثر تصادف با دوچرخه در لوکارنو سوئیس درگذشت.