۱۷ مارس ۲۰۰۲: بلندآوازهترین نویسنده پس از جنگ دوم جهانی
۱۳۹۴ اسفند ۲۷, پنجشنبهدر شهر کوچک پیتسلینگ (Pitzling) در جنوب آلمان زاده شد. خودش میگوید که هوش و خرد را از مادر حقوقدان و احساس و خلاقیت هنری را از پدر موسیقیدانش گرفته است.
در کودکی تنها بود و تنهایی را با آموزش و تمرین پیانو و سپس با ویولون پر میکرد.
لوئیزه رینزر (Luise Rinser) در آغاز حکومت نازیها آموزگار دبستان یعنی کارمند دولت بود اما چون از ورود به حزب و نهادهای حزبی حاکم سر باز زد، در خطر اخراج و دستگیری قرار گرفت و برای گریز از این خطر در سال ۱۹۳۹ با رهبر ارکستری ازدواج و خود را زن خانهدار معرفی کرد.
رینزر با آغاز جنگ، نخستین کتاب خود "حلقههای شیشهای" را نوشت که زندگینامه دختری مشکلدار و مشکلساز بود و بیشباهت به زندگی شخصی خودش نبود. این کتاب با استقبال شایانی روبرو ولی به زودی ممنوع شد و نویسندهی آن به اتهام "تحریک افکار عمومی" و "خیانت به میهن" دستگیر گشت.
پس از جنگ "خاطرات روزانه در زندان" را منتشر کرد و از آن پس با آثار احساسی و اخلاقی خود، برای بسیاری از شهروندان آگاه آلمان به "صدای وجدان بیدار" تبدیل شد. هرچند نقادان ادبی بار ادبی و هنری نوشتههای او را سنگین نمیدانند و پندآموزی را در آثارش برجسته میبینند، بیش از چهار میلیون نسخه از رمانهای او مانند "دانیلا" و "در میانه زندگی" تا کنون به فروش رسیدهاند.
لوئیزه رینزر در آغاز انقلاب سال ۱۳۵۷ با شاعر آلمانیسرای ایرانی، سعید میرهادی سفری به ایران کرد و تأثیر این سفر را در نوشتار کوتاهی بازتاب داد.
تنها نکته تیره در زندگی اجتماعی او سفرش به کره شمالی و هواداری از دیکتاتور آن کشور کیم ایل سون بود. آگاهان سیاسی بیش از آن که به این علت بر او خشم بگیرند، بر سادهلوحی او تأکید میکردند که با این کار قصد داشت از انحراف افکار عمومی توسط رسانههای غربی انتقاد کند.
لوئیزه رینزر در ۹۱ سالگی در اونترهاخینگ در نزدیکی مونیخ درگذشت.