۱۳۹۷، سال ناکامیهای کمسابقه در سیاست خارجی ایران
۱۳۹۷ اسفند ۲۸, سهشنبهسال ۱۳۹۷ را میتوان در مجموع سال عقبنشینی و ناکامی بیشتر دولت حسن روحانی در پیشبرد آن سیاست خارجی دانست که در چهار سال اول ریاست جمهوریاش قول داده بود و قسما به اجرا گذاشت.
دستاورد بزرگ روحانی در دور اول برجام، توافق هستهای در چارچوب ۵+۱ بود، توافقی شکننده که تجربه هم تایید کرد که بدون توافقهای دیگر با غرب و برخی تغییرات اساسی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران موفقیت چندانی نخواهد داشت، بحران ۴۰ ساله در مناسبات خارجی ایران را حل نمیکند و شاید تنها برای دورهای کوتاه تخفیف دهد. تاکید کژدار و مریز روحانی بر این که نباید در برجام متوقف ماند و باید برجامهای دیگری (تغییرات بیشتر در مناسبات ایران با جهان) به دنبال بیاید تا بحران روابط خارجی ایران حل شود به دلیل مخالفتهای هسته سخت قدرت عملا جنبه عملی نیافت. این گونه بود که برجام به تنهایی نتوانست گرهی اساسی از مشکلات اقتصادی و سیاسی ایران در مناسباتش با جهان خارج باز کند و با روی کارآمدن دولت ترامپ عملا خود برجام هم کان لم یکن شد و ایران در سال ۱۳۹۷ به لحاظ مناسبات اقتصادی و سیاسیاش با جهان خارج یکی از دشوارترین سالهای پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ را از سر گذراند.
روحانی در کارزار انتخاباتیاش درسال ۱۳۹۶ شعارها و قول و قرارهایی را مطرح کرد که دامنزننده به این انتظار بود که در صورت انتخاب مجدد به ریاست جمهوری بیش از پیش در عقبزدن هسته سخت قدرت (دفتر رهبری، سپاه و ...) از سیاست خارجی ایران فعال خواهد شد و راه را برای برجامهای بعدی خواهد گشود. تجربه اما نشان داد که ساختار متصلب نظام کنونی و نقش سنگین هسته سخت قدرت در آن به گونهای نیست که روحانی با اختیارات خود قادر به تغییر اساسی در آن باشد و شعارهای روحانی در کارزار انتخاباتیاش عمدتا با هدف رایجمعکردن مطرح شدهاند. این که او پس از انتخابات برای اعتنای حداقلی به چمشداشت رایدهندگانش حتی از اعمال اراده و ایستادگی ولو ناموفق در برخی مسائل هم سرباز زد و از در آشتی و توافق فلجکننده با هسته سخت قدرت برآمد هم، به شدت ریزش وجهه و اعتبار او در جامعه را به دنبال آورد.
با این همه، هسته سخت قدرت حتی تلاشهای حداقلی او را برای روانترسازی مناسبات با غرب و ایجاد مانع در برابر سیاستهای دولت ترامپ اینجا و آنجا با مانع روبرو کرد.
سایه ترور بر سفر رئیس جمهور
اندکی از سال ۱۹۹۷ نگذشته بود که روحانی در یک اقدام دیپلماتیک تهاجمی برای جلوگیری از پیشرفت سیاست منزویسازی ایران توسط دولت ترامپ، عازم کشورهای سوئیس و اتریش شد. در میانه این سفر اما سازمانهای اطلاعاتی چند کشور اروپایی از خنثیکردن یک طرح ترور در پاریس (علیه مجاهدین خلق) خبر دادند که یکی از دیپلماتهای ایرانی حاضر در اتریش محور طراحی و تدارک آن بوده است. این خبر سفر روحانی را به میزان زیادی تحتالشعاع قرار داد و اظهارات بعدی مقامها و رسانههای نزدیک به دولت این شائبه که دستکم جناحی از حکومت پشت طرح ترور یادشده بوده را تشدید کرد. بعدتر از دستداشتن عناصری از جمهوری اسلامی در طراحی ترورهایی در دانمارک و هلند سخن رفت که در مجموع به اخراج برخی از دیپلماتهای جمهوری اسلامی و اعمال تحریم علیه بخشی از وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی توسط اتحادیه اروپا انجامید.
با خروج دولت ترامپ از برجام در اردیبهشت و بازگشت دوباره تحریمها به خصوص از دیماه، هم ایران در صدور نفت خود (منبع اصلی تامین درآمدها) که بعد از برجام دوباره به دوران پیش از تحریمهای ۱۳۹۱ برمیگشت با مشکل مواجه شد و هم بسیاری از شرکتهای خارجی که بعد از برجام در ایران شروع به فعالیت کرده بودند کشور را ترک کردند. به این ترتیب اقتصاد فسادزده و کمبازده ایران به یکی از بدترین دوران خود وارد شد که افزایش قیمت ارز و تورم جهشی، تعطیلی بسیاری از فعالیتهای اقتصادی و تولیدی، و بیکاری و ناتوانی دولت و شرکتهای خصوصی در انجام بسیاری از تعهدات مالی خود از پیامدهای آن بود.
نه استناد به «ذخایر ارزی خوب کشور» و نه قول و قرارهای مبنی بر تلاش اروپا برای ایجاد یک سازوکار به منظور قادرساختن ایران به داشتن حداقلهایی از تبادلات بانکی و مالی با جهان چندان نتوانسته بحران پدیدآمده را چندان مهار کند. سازوکار اروپاییها که با نام اینستکس به تدریج کار خود را آغاز کرده هم، هنوز در مورد کارکرد و میزان تاثیرگذاری در دورزدن تحریمهای آمریکا با ابهام روبرو است و بسیاری از برآوردها کارکردی فراتر از «غذا در برابر نفت» برای آن قائل نیستند. اصولا اروپاییها گرچه در نگهداشتن ایران در برجام منافع حیاتی دارند، ولی همچون آمریکا نسبت به سیاست منطقهای ایران (از جمله در قبال اسرائیل) و به تبع آن در مورد سیاستهای توسعه موشکی ایران نقد و اعتراض دارند و به همین دلیل چندان انگیزه و دست پری برای ایستادن در برابر تحریمهای آمریکا و تبدیل اینستکس به ابزاری قوی برای دورزدن اساسی تحریمهای ایران ندارند.
این نیز هست که چه کارکرد اینستکس و چه اصولا کل روابط عادی مالی و بانکی ایران با جهان با تصویب لوایح مربوط به پیوستن به گروه ویژه مالی (FATF) گره خورده است. تصویب دو لایحه از این چهار لایحه گروگان هسته سخت قدرت مانده و عملا تلاشهای دولت روحانی در این زمینه هم تا پایان سال ۱۳۹۷ همچنان بینتیجه مانده است. هسته سخت قدرت در ایران بیم دارد که با الزاماتی که پیوستن به این لوایح در شفافسازی مبادلات بانکی و احتراز از پولشویی ایجاب میکند در تامین مالی نیروهای شبهنظامی نزدیک به جمهوری اسلامی (حزبالله، حماس، جهاد اسلامی، حشد شعبی یا نیروهای بسیجشده در سوریه و ...) و نیز در دورزدن تحریمها با مشکل مواجه شود. به عبارتی، حکومت به جای تجدیدنظر در آن سیاست خارجی که بحران ۴۰ ساله را در مناسباتش با جهان خارج دامن زده، در فکر مقابله پرابهام و ریسکآمیز با پیامدها و فشارهای ناشی از آن سیاست (معلولها) و و از این ستون به آن ستون رفتن است.
در همین راستاست که در تهران این درک و دریافت دست بالا را دارد که باید مقاومت کرد شاید که دولت ترامپ در سال ۲۰۲۰ پایان کارش باشد و با دست به دست شدن احتمالی قدرت در کاخ سفید تحریمها برچیده شوند و وضعیت به «حال عادی» برگردد. این درک و دریافت به این واقعیت هم کاری ندارد که مشکل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با دولت ترامپ بهوجود نیامده و اگر در مختصات اصلی این سیاست به منظور تبدیل ایران به بازیگری متعارف و قدرتمند در گستره بینالمللی تغییری صورت نگیرد باز هم بحران ۴۰ ساله و مشکلات ناشی از انزوای نسبی بینالمللی ایران با سکته در توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی برجا خواهند ماند و ایران با سرعتی بیشتر از قافله پیشرفت و ترقی عقب خواهد ماند.
حضور و نفوذی که خدشه برمیدارد
جمهوری اسلامی ایران در کنار تلاش (نه چندان موفق) برای دورزدن و مهار اثر تحریمها، حضور نظامی و امنیتی خود در منطقه را نشانهای دیگر از عدم انزوای خود معرفی میکند و در این تصور است که میتوان با این نفوذ اهرمی قوی برای مقابله با فشارها و بده و بستانهای بینالمللی و ناکامگذاشتن تحریمها ایجاد کرد. این در حالی است که هم به دلیل مشکلات مالی ناشی از تحریمها، هم به دلیل برخی شکافها در صفوف شیعیان عراقی نزدیک به ایران و دورشدن بخشی از آن از اتحاد با تهران و هم به دلیل پایانیافتن مقابله با داعش و بلاموضوعشدن کمکها و حضور نظامی و مستشاری ایران درعراق، حضور و نفوذ جمهوری اسلامی در این کشور به میزان معینی دستخوش کاهش شده است. سفر اخیر حسن روحانی به عراق در این زمینه که این کشور در مسائل مربوط به تحریمها بتواند کاری برای ایران بکند، یا گرایش دولت جدید بغداد به سوی داشتن مناسباتی عادی و متوازن با عربستان را مانع شود اثر چندانی نداشت. از آیتالله سیستانی هم این پیام به روحانی شنیده شد که نیروهای شبهنظامی (نزدیک به ایران که همچون اهرمی در صحنه سیاسی و نظامی این کشور عمل میکنند) باید به سود نیروهای دولتی کنار بروند و انحصار قدرت نظامی در دست ارتش عراق متمرکز شود.
نفوذ ایران در سوریه نیز که با هزینه هنگفتی در جریان جنگ ۸ ساله این کشور بهوجود آمده از یک سو به دلیل مشکلات مالی ناشی از تحریمها با محدودیتها و موانعی روبروست و از سویی هم، با حملات مداوم اسرائیل که سال ۱۳۹۷ تشدید شد بیش از پیش در معرض تهدید است. این نیز هست که این حضور در وجه عمده به رویکردها و مصالح و منافع دولت روسیه و سوریه وابسته است. به خصوص در ماههای پایانی سال ۱۳۹۷ تفاوت منافع و رویکرد روسیه و ایران در زمین سوریه و شکاف و کماعتمادی میان تهران و مسکو بیشتر آشکار شد و تداوم حضور ایران در سوریه، به خصوص حالا که در عرصه میدانی به نیروها و کمکهای مستشاری آن نیازی کاهندهای حس میشود بیشتر با علامت سوال روبرو گشت. روسیه همچنین از زبان مقام ارشد وزارت خارجه خود تاکید کرد که دو کشور متحد استراتژیک یکدیگر نیستند. این رویکرد و "روشنگری" مسکو به علاوه عدم همراهی لازم چین در بیاعتنایی کامل به تحریمهای آمریکا علیه ایران بار دیگر نشان داد که "سیاست نگاه به شرق" که قرار بود محمل "مقاومت" جمهوری اسلامی در برابر ایالات متحده باشد تا چه حد غیرواقعی و ناکاراست.
اسرائیل هم علاوه بر حمله نظامی به امکانات و تجهیزات ایران در سوریه مذاکرات و لابیگری فشردهای را با روسیه در زمینه محدودسازی حضور ایران در سوریه به پیش میبرد. آمریکا و کشورهای اروپایی نیز صریح و غیرصریح کمک به بازسازی سوریه، بازگشت آوارگان و تثبیت بیشتر ثبات سیاسی در این کشور را به پیشرفت طرح سازمان ملل، شکستهشدن انحصار قدرت حکومت اسد و در بهترین حالت راندهشدن او از قدرت مشروط کردهاند. عملیشدن هر کدام از این گزینهها عملا به ضرر حضور ایران در سوریه است، حضوری که تمام و کمال به حفظ انحصاری قدرت در دست حکومت اسد مشروط است و حفظ این انحصار شاید به دلیل مولفهها و فعل و انفعالات داخلی و منطقهای و بینالمللی، در سال ۱۳۹۸ مشکلتر از پیش بشود.
سیاست خارجی در جای دیگری رقم میخورد
سفر بشار اسد در ماه پایانی سال ۱۳۹۷ هم لزوما چشمانداز مثبتتری در باره وضعیت حضور ایران در سوریه ایجاد نکرد، سهل است که خود بار دیگر نشان داد که سیاست خارجی ایران عمدتا نه توسط دولت که توسط هسته سخت قدرت و از جمله سپاه و بیت رهبری تعیین و تبیین میشود. این که از سفر اسد خود دفتر رئیس جمهور هم باخبر نبود و ظریف حتی در اعتراض به این بیخبری استعفاء داد خود نشانهای دیگر از واقعیت یادشده بود. ظریف البته استعفای خود با این اظهارنظر فرمانده سپاه قدس پس گرفت که "مسئول اصلی سیاست خارجی" اوست، ولی در عمل نشانهای در دست نیست که این قول ما به ازای عملی پیدا کند و مشکل ۴۰ ساله سیاست خارجی ایران در سال ۱۳۹۸ رو به حل شدن برود. در همین راستا، بعید نیست که جهان خارج بیش از پیش در مسائل سیاست خارجی به مشی و مواضع و اظهارات اعتدالی مقامهای دولت توجه چندانی نکند و اهرمها و قدرتاصلی تصمیمگیری را در جاهای دیگری ببیند.
دولت روحانی با این موضع تضیعفترشده در زمینه سیاست خارجی به سال ۱۳۹۸ ورود میکند، آن هم در حالی که جبهه منطقهای علیه ایران سال ۱۳۹۷ از جمله از رهگذر نزدیکی بیسابقه اسرائیل و کشورهای عرب خلیج فارس بیش از پیش انسجام یافت و ضربهای که به حکومت عربستان در ماجرای قتل خاشقجی یا بنبست نظامی در یمن وارد آمد لزوما بهرهای به ایران نرساند. و گرچه هر دو کشور تا حدودی در یمن از شدت درگیریهای نیابتی خود کاستهاند و برخی تغییر و تحولات به ضرر محمد بن سلمان (مدافع اصلی سیاست تهاجمی در قبال ایران) در دستگاه رهبری سعودی رقم خورده است ولی نشانههایی از بهبود در مناسبات فیمابین دیده نمیشود.
علاوه بر روندهای منفی یادشده، تحریمها هم احتمالا اثرات منفی بیشتری به جا خواهند گذاشت و حضور ایران در منطقه هم احتمالا با مشکلات و دستاندازهای بیشتری مواجه خواهد شد. اینها همه بعید است که بتوانند ترسیمکننده چشمانداز مثبتی برای مناسبات منطقهای و بینالمللی ایران در سال آینده باشند. بروز این چشمانداز بیش از پیش به تصمیم جمهوری اسلامی در بازنگری در برخی از مولفههای اصلی سیاست خارجی خود منوط شده است، تصمیمی که تاخیر تا کنونی در آن، همین حالا هم به آسیبهای اساسی برای توسعه و پیشرفت ایران در همه زمینهها راه برده است.