چگونه سخن گفتن آموختیم؟
۱۳۸۶ آذر ۳۰, جمعهبه عقیده چامسکی، زبان نیز مانند توانایی پرواز که در جوجهعقاب به ودیعه گذاشته شده، در نوزاد انسان وجود دارد. از نگاه او کودکان سخن گفتن را نمیآموزند بلکه بیشتر، ضرورت پاسخگویی به محرکهای خارجی است که آنها را مجبور به سخن گفتن میکند. بحث چگونگی زبان و زبانآموزی از دیرباز با انسان همراه بوده و هنوز نیز رازی است نگشوده که تئوریهای مختلفی را پدید آورده است.
ایجاد ارتباط با دیگران، انگیزهی قوی برای سخن گفتن
در سال ۱۸۶۶ «انجمن زبانشناسی پاریس» بحث در بارهی چگونگی پیدایش و تکوین زبان را ممنوع اعلام کرد. اما این ممنوعیت نتوانست، جلوی کنجکاوی انسان در کشف خویشتن را بگیرد. عقاید گوناگونی تکوین یافت و هر کس به فراخور درکش این موضوع را تعریف کرد. از تئوری تقلید گرفته تا تکرار اصوات ساده و کلمات شگفتی، مطرح شد تا به این پرسش پاسخ داده شود: چگونه انسان نخستین، سخن گفتن را آموخت و واژهها و اصواتش قانونمند شد و زبان پدید آمد؟
برخی میگفتند، انسانهای اولیه در انجام کارهای گروهی مانند غلتاندن سنگی بزرگ مجبور به ارتباط کلامی بودند، کلماتی بر زبان میراندند، مانند همنوایی در یک گروه. این همنوایی سرانجام معنا یافت و به سخن گفتن انجامید.
گروهی دیگر، تکرار اصواتی ساده مانند سینگسانگ کودک را پیش میکشیدند و میگفتند که انسانها برای بیان منظور و احساس خویش انگیزهای قوی برای ایجاد کلمات و ربط دادنشان داشتند.
زبان، حاصل احتمالی تکامل مغز؟
اما هیچ کدام اینها این پرسش را که «زبان چرا به وجود آمد» پاسخ نمیدهد. Drek Bickerton «درک بیکرتون» از دانشگاه هاوایی در کتابش Language and Spices «زبان و انواع آن» مینویسد: زبان حاصل احتمالی تکامل مغز است. وجود ساختارهای نورولوژیک اولیه، انسان نخستین را قادر ساخت، دریافتهایش را بیان کند و رفته رفته علائم و اصوات معنیدار را به وجود بیاورد. بدین ترتیب زبان نخستین به وجود آمد، زبانی که کلماتی معنادار داشت، اما قانونمند نبود و از قواعد گرامری خاصی تبعیت نمیکرد.
اما این پاسخ هنوز قادر نیست، سیر پیچیدهی جهش از زبانی ابتدایی به زبان صرفی (در این زبانها کلمات از یک یا چند هجای تغییرپذیر درست شدهاند. یعنی ریشهی کلمات تغییر میکند و به صورتهای مختلف درمیآید. علاوه بر این پیوند پیشوند و پسوند با کلمات در این زبانها فراوان است. زبانهای مهم دنیا از جمله زبان فارسی از این نوعند) را توضیح دهد.
بیکرمن رخدادی ژنتیک را به یاری میگیرد و با کمک آن این جهش را تعریف میکند. او میگوید، همراه با تغییرات ژنتیک، اندازهی مغز نیز تغییر یافت و سیناپسها یا اتصالهای نورونی جدیدی به وجود آمد و دستگاه صوتی نیز بهبود و تکامل یافت و اینچنین شد که زمینههای پیدایش زبان به وجود آمد.
جهش ناگهانی، عامل سخن گفتن
چامسکی نیز بر همین باور است. او نیز جهشی ناگهانی را در سیر تکامل انسان، عاملی میداند که باعث شده سخن گفتن در قالب زبانهای کنونی دنیا برایمان امکانپذیر گردد. از نظر او تنها از این راه میتوان توضیح داد، چرا کودکان میتوانند هر زبانی را بیاموزند، بیآنکه به قواعد گرامریش آگاه باشند. چرا که چنین توانمندی را میتوان تنها از موجودی برنامهریزی شده انتظار داشت.
در آغاز هیچ نبود!
دکتر مریم نوروزیان، متخصص بیماریهای مغز و اعصاب و دانشیار نورولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران در خصوص چگونگی پیدایی تکلم میگوید: «انسان اولیه هنوز سخن گفتن را نمیدانست و حرف نمیزد. ارتباطات اول با حرکات دست بود و بعد vocal یعنی با تولید صدا و بعد verbal شد یعنی با تولید کلام. انسان اولیه برای انتقال مفاهیم از دست استفاده میکرد. اما اینکه چطور شد تکلم بوجود آمد، این بود که وقتی انسان اولیه شروع کرد از دستهایش استفاده کند، آن دستی که بیشتر کار میکرد، و شروع کرد با دست حرف بزند، مرکز تکلم در مغز طرف مقابل شکفته شد و این مرکز با دست طرف مقابل ارتباط پیدا کرد. ولی اول هم تکلم نبود، یک چیز نامفهوم بود، فقط تولید صدا بود و بعد کم کم لحن کلام، خشم، عشق، نفرت، تهدید و وحشت به آن اضافه شد و کم کم به صورت زبان درآمد.»
مرکز تکلم در مغز در چپ دستها و راست دستها
اما مرکز تکلم انسان، با این سیر پیچیده، در کجای مغز قرار دارد. دکتر نوروزیان در این خصوص میافزاید: مرکز تکلم در مغز، بستگی به این دارد که آن فرد راستدست یا چپدست است. با توجه به اینکه بین ۹۰ تا ۹۵ درصد افراد جامعه راستدست هستند، بنابراین ما الان در مورد افراد راستدست میتوانیم بگوییم که مرکز تکلم در این افراد در نیمکرهی چپ مغز قرار دارد، در اکثر موارد، درصد خیلی کمی ممکن است که در نیمکرهی راست باشد.
به گفته نوروزیان، دو نوع مرکز تکلم وجود دارد: «یکی از آنها برای تولید کلام هست که فرد را قادر میسازد، روان صحبت کند که این مرکز حرکتی تکلم هست که در ناحیهی فرونتال یا لب پیشانی قرار دارد. به این ناحیه ناحیهی بروکا میگویند. مرکز دیگر، مرکز درک تکلم هست که فرد را قادر میسازد، درک کند که خودش و دیگران چه میگویند. این مرکز درک یا ورنیکال نامیده میشود و در قسمت تمپورال مغز (گیجگاهی) قرار دارد و چپ یا راست بودنش بستگی به Handelness و این دارد که آن فرد عمدتا در برخی کارها مانند نوشتن، گرفتن قاشق، پرتاب دارت یا چیزهایی شبیه به آن از چه دستی استفاده میکند. اما در افراد چپدست داستان به طرز جالبی متفاوت هست. اینجور نیست که در افراد چپدست هم برای تکلم نیمکرهی راست غالب باشد. افراد چپدست، حدود ۵۰ تا ۶۰ درصدشان، در آنها هم نیمکرهی چپ، نیمکرهی غالب تکلم هست. ولی در ۵۰ درصد موارد دیگر که باقی میماند، تقریبا نیمی از آن یعنی ۲۵ درصد نیمکرهی راست غالب است و در نیم دیگر یعنی در ۲۵ درصد دیگر هر دو نیمکره با هم تعامل دارند. میتوانیم بگوییم، در افراد راستدست مغز خیلی lateralize (جانبی یا یکطرفه) عمل میکند و بیشتر برای تکلم از طرف چپ استفاده میکند. ولی در افراد چپدست، مغز دوطرفه کار میکند و از هر دو نیمکرهاش استفاده میکند.»
او درباره اینکه آیا این موضوع نقشی هم در زندگی و سلامت انسان دارد، خاطرنشان میسازد: «افرادی که سکتهی مغزی میکنند و راستدست هستند، اگر اختلال تکلم دارند و نمیتوانند بعد از سکته صحبت کنند، ما حتما حدس میزنیم که اینها نیمکرهی چپشان آسیب دیده. ولی در افراد چپدست، داستان تا حدی برعکس هست. معمولا میگویند، افراد چپدست از سکتههای مغزی زودتر جان سالم به در میبرند، برای اینکه مغزشان دوطرفه عمل میکند و خیلی وابسته به یک نیمکره نیستند.»
سیر تکاملی که به به تفاوت میان زن و مرد انجامید
سیر تکامل انسان به گونهای پیش رفت که نه تنها به سیستم عصبی مرکزی مختصاتی ویژه بخشید، بلکه میان آناتومی مغز زن و مرد نیز تفاوتهایی به وجود آورد. دکتر نوروزیان در زمینهی تفاوت آناتومی مغز زن و مرد میگوید: «مغز زن و مرد با هم تفاوتهای آناتومیک دارد، از نظر تواناییهای کلامی و دیگر تواناییها. مثلا مردها پرتاب دارت را خیلی بهتر انجام میدهند. اگر از مردی بخواهیم که ۱۸ کتاب را در یک قفسه جوری قرار بدهد که در طبقهی اول دو برابر طبقهی سوم و در طبقهی سوم یکسوم طبقهی دوم باشد این task کار را مردها بهتر انجام میدهند. ولی اگر ۲۰ تا ۳۰ تا شیی را روی میز بریزید و به خانمها بگویید که سریع آنهایی را که شبیه به هم هستند، پیدا کنند، آنها خیلی زودتر از مردها اینها را پیدا میکنند.
نوروزیان درباره علت وجود این تفاوتها میگوید: «فرضیههای مختلفی داریم. مثلا گفته میشود، اگر چه صد در صد نیست، که این یک چیز تکاملی است. مثلا مردها در دورانهای اولیه مجبور بودند، برای شکار بیشتر پرتاب را تقویت کنند و زنها برای گردآوری غذا و چیزهای دیگر مجبور بودن، این چیزها را پیدا بکنند. مثلا دانههای غذایی و چیزهایی شبیه به این، ولی تفاوتهای مغز زن و مرد به معنای تواناییهای کمتر یا بیشتر آنان نیست. این کاملا نشان میدهد، همانطور که در زنها تفاوتهای فیزیکال دیگری داریم، در مغز هم همین مسئله وجود دارد.»
انسان، تنها موجودی که واژه میسازد و دروغ میگوید
تطبیق دیگری که انسان را از دیگر موجودات متمایز کرد و او را قادر به بیان کلمات ساخت، توانایی مغز برای تفکیک صداها بود. تنها انسان است که از این توانایی برخوردار است. انسان تنها پستانداری است که نمیتواند همزمان بنوشد و نفس بکشد. این نقیصه در سیر تکامل دستگاه صوتی انسان و حنجره پدید آمد. در حالیکه دستگاه صوتی انسان نئاندرتال این خصیصه را نداشت و شبیه به میمون بود. او میتوانست همزمان تنفس کند و بنوشد. در سیر تکامل، Homo sapiens derthalensis (هومو ساپینس نئاندرتالنسیس) که نمیتوانست سخن بگوید، منقرض شد و Homo sapiens sapiens (هومو ساپینس ساپینس) یا انسان اندیشهورز بقا یافت و سخن گفت. سگ تنها میتواند پارس کند، شامپانزه سعی میکند، اصوات بیهدف را مهار کند و موفق نمیشود، اما انسان، این انسان توانا واژه میسازد و دروغ میگوید!