نامه یک زندانی سیاسی به خامنهای: از سر راه این ملت مظلوم کنار روید!
۱۳۹۰ دی ۱۰, شنبه
ابوالفضل قدیانی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و از زندانیان سیاسی دوره پیش از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران است. او اواخر سال ۱۳۸۸ در ارتباط با حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت و به اتهام توهین به رئیس دولت، محمود احمدینژاد، به یک سال زندان محکوم شد.
قدیانی اخیرا و در حالی که هنوز در زندان بهسر میبرد، بار دیگر به اتهام "توهين"، اینبار به آیتالله خامنهای، به سه سال زندان محکوم شد.
ابوالفضل قدیانی که در دورهی حکومت محمدرضا پهلوی فعالیت سیاسی داشت و به همین خاطر نیز چهار سال را در زندان سپری کرده بود، در آغاز نامهی خود یادآوری کرده که مانند بسیاری دیگر، جوانی خود را بر سر «مبارزه با استبداد شاهنشاهی و با امید بازستاندن حق جمهور مردم در اداره کشور» گذاشته است. او سپس میافزاید: «اما امروز که چهره نکبتبار استبداد سلطانی بار دیگر آشکارا در این مملکت رخنمایی کرده و بر حیات و ممات ساکنان آن حکومت میکند، نمیتوان در برابر آن سکوت کرد و دم نیاورد.»
این فعال سیاسی نامهی خود را "فریادی از زندان اوین" نامیده و نوشته است: «من و امثال من در راه پیروزی انقلاب جان، مال و آزادی خویش را نگذاشتهایم که سه دهه بعد آقای علی خامنهای اینگونه بر کشور سلطنت کند».
قدیانی میگوید: «به مانند هر سلطان جائری، زندان، حصر، و خفه کردن هر بانگ مخالفی در صدر سیاستهای مملکتداری رهبری قرار گرفته است و از این رو هر کس نگاه چپ به این مقام داشته باشد از یک شهروند عادی یا یک دانشجوی جوان تا صاحب منصبان پیشین نظام و یا حتی مجیزگویان دیروز بارگاه که امروز جریان انحرافی نام گرفته، بایستی طرد شده و زبانشان قطع شود».
ابوالفضل قدیانی "جرم اصلی" آیتالله خامنهای را "اعمال استبداد در کشور" میداند و معتقد است: «هر جرم و جنایت دیگری را باید پس از این فقره در شمار آورد، چرا که اگر ایشان مسوولیت جنایاتی همچون شلیک گلوله جنگی در معابر عمومی به شهروندان معترض حاضر در یک راهپیمایی مسالمتآمیز و آنچه از شکنجه و تجاوز بر سر پیر و جوان این مردم در کهریزک و یا سایر بازداشتگاههای پیدا و پنهان امنیتی و انتظامی آورده است، منتسب به فعل ماموران خویش سازد، استبداد جرمی است که او خود مباشرتا مرتکب شده است و به هیچ روی قابل انکار نیست.»
«از سر راه این ملت مظلم کنار روید»
پس از حوادث انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، آیتالله خامنهای به عنوان فرد اول صاحب قدرت در نظام سیاسی ایران، بیش از پیش در کانون انتقادها قرار گرفت. همه نخبگان و گروههای سیاسی منتقد و مخالف او را تصمیمگیر اصلی و از اینرو مسبب اصلی مشکلات و مسائلی میدانند که در سالهای اخیر دامنگیر ایران شده است.
نامههای سرگشادهی کسانی چون محمد نوریزاد و عبدالکریم سروش، به این انتقادها ابعادی تازه داده است.
محمد نوریزاد، نویسنده و سینماگر منتقد، تاکنون ۱۶ نامهی سرگشاده خطاب به آقای خامنهای منتشر کرده است که در همهی آنها از شیوهی حکومتداری او انتقاد شده است. آقای نوریزاد در پانزدهیم نامهاش به آیتالله خامنهای، به او پیشنهاد کرده که با سرکشیدن جام زهری مردم ایران را "از سرگشتگی و از غارت اغنیا و نوکیسهها و پاسداران اسلحه به دست" نجات دهد.
عبدالکریم سروش، اسلامشناس منتقد، نیز هفتهی پیش در نامهای به آیتالله خامنهای به او توصیه کرد که چون پایان عمر دولتش نزدیک است، راه نکونامی و نیک سرانجامی در پیش بگیرد و "زندانیان استبداد را آزاد و استبداد را زندانی کند".
نامهی ابوالفضل قدیانی از زندان اوین به آیتالله خامنهای یکی از تندترین نامههای انتقادیای است که در سالهای اخیر منتشر شده است. این زندانی سیاسی نوشته است: «خودکامگی امالمفاسد است و این عمده فسادی است که یک کشور را به قهقرا و نگونبختی میکشاند».
به گفتهی این زندانی سیاسی، «اینکه امروز تحریمهای گسترده و سایه شوم جنگ، اقتصاد این کشور را به سوی اضمحلال برده و ترکتازی سران سپاه مجالی برای کسب و کار و فعالیت اقتصادی آزادانه و مستقل مردم عادی باقی نگذاشته حاصل چیست جز خودکامگی شخص رهبری در عرصههای مختلف حیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران؟»
قدیانی در پایان نامهی خود خطاب به آیتالله خامنهای نوشته است: «اعمال استبدادی و خودکامگی از سوی جنابعالی، نظام برآمده از انقلاب اسلامی را به فرسودگی و آستانه فروپاشی کشانده است، اگر در پی راه و علاج هستید چاره کار در تغییر ساختار ریاستی به پارلمانی و یا تغییرات صوری دگر نیست، بلکه علاج کار در این کشور در آن است که جنابعالی از این قدرت دست کشیده، عشق به قدرت را از دل بیرون کنید و از سر راه این ملت مظلوم و جمهوری اسلامی کنار روید.»
MM/BB