روشنگری؛ نخستین گام در راه مبارزه با سوءاستفاده جنسی از کودکان
۱۳۹۲ آذر ۱۶, شنبهبیش از یک سده از زمانی میگذرد که زیگموند فروید (۱۸۵۶ ـ ۱۹۳۹) در اواخر سالهای دههی ۱۸۸۰ سوءاستفادهی جنسی از کودکان را کشف و طرح کرد، ولی انکار و نادیده گرفتن این پدیدهی ناهنجار در برخی از جوامع همچنان ادامه دارد. فروید در آن زمان در یکی از سخنرانیهای علمی خود از افرادی یاد کرده بود که "بدون تفکر و تأمل، نیازهای جنسی خود را از طریق کودکان ارضاء میکنند".
روزنامهها در گزارشهای خود دربارهی همایش علمیای که فروید در آن سخنرانی کرده بود نوشتند: «پس از طرح موضوع از سوی فروید، سکوتی سرد سالن را فراگرفت.» برخی از دانشمندان شرکتکننده پس از پایان کنگره به جدل قلمی با این راهگشای روانکاوی مدرن و دیدگاههای او پرداختند و آنها را به عنوان "افسانههای علمی" رد کردند.
فروید ولی از پای ننشست و با پژوهشهای بیشتر در زمینهی پیامدهای ویرانگر آن "اعمال بدون تفکر و تأمل" برای شخصیت کودک، به نتایج مهمتری دست یافت که آنها را سرانجام در مقالهای منتشر ساخت. او در این مقاله، ضمن تشریح رابطهی بزرگسالان با کودکان که وابستگی، اعمال قدرت، ضعف نیروی تشخیص، ناآگاهی و ناتوانی دفاع از خود آن را رقم میزند، نوشت: «سوءاستفادهی جنسی از کودک، بر تکامل آتی شخصیت فردی و روان او پیامدهای وحشتناک و فاجعهبار دارد و ناهنجاریهای روانی فراوانی را برای او بهوجود میآورد.»
پایهی حقوقی حمایت از حقوق کودک
قوانین و مقررات کیفری آلمان در جهت پیشگیری از بروز این "پیامدهای وحشتناک و فاجعهبار" و بر اساس تأمین "حق اِعمال گرایشات جنسی به اختیار فرد" تنظیم شده است. بهنظر تدوینکنندگان این قانون، چنین حقی میتواند به دو شکل خدشهدار شود:
یک: نقض حق با مخالفت یا بدون توافق قربانی صورت بگیرد.
دو: توافق قربانی، ظاهری و به دلیل شرایط ویژهی او مانند ضعف نیروی تشخیص یا وابستگی عاطفی به مجرم باشد.
از نظر قانونگذار آلمانی، "جرایم جنسی علیه کودکان" در مورد دوم مصداق مییابد که میتواند بسته به شرایط و عناصر سازندهی جرم یا جنایت، عناوین و کیفرهای گوناگونی را شامل شود؛ از "جرم سوءاستفادهی جنسی از کودک" گرفته تا "جنایت تجاوزی منتهی به مرگ به کودک". مادهی ۱۷۶ قانون کیفری آلمان ناظر بر اشکال گوناگون احراز "جرم سوءاستفادهی جنسی از کودک" است. کودک، موافق تعریف این قانون، گروه سنی زیر ۱۴ سال را در بر میگیرد.
طبق مادهی ۱۷۶ قانون کیفری آلمان، خشونت جنسی در موارد زیر محرز است:
ـ بکاربردن واژهها و عبارات مستهجن (از طریق تلفن یا پست الکتریکی)
ـ لمس کودک به منظور تحریک جنسی خود
ـ اجبار کودک به لمس بدن مجرم
ـ اصرار به برهنهشدن کودک و تماشای او هنگام انجام اعمال یا عمل جنسی
ـ استفاده از کودک به منظور تهیهی فیلمهای پورنو یا نشان دادن فیلمهای پورنو به او
ـ لمس جاهای حساس بدن کودک
ـ اجبار یا اصرار به انجام هر گونه عمل جنسی به هر شکل و طریقی با او، از جمله تجاوز.
مادهی ۱۷۷ قانون کیفری آلمان ناظر بر حمایتهای ویژهی قانونگذار از نوجوانان بین ۱۴ تا ۱۸ سال است. موافق این ماده، میزان کیفر کسانی که به عنوان آموزگار، مربی ورزشی، پدر، برادر، خویشان نزدیک، کارفرما، مدیر و صاحبان مسئولیتهای مشابه با این گروه سنی بهطور مستمر در رابطهاند، بیش از مجرمان دیگر است. تهدید کودکان به سکوت، از آنجا که نشانهی آگاه بودن مجرم به انجام عمل خلاف خود است، از موارد تشدید جرم شمرده میشود.
شیوههای رایج و انگیزههای مشابه
مجرم معمولا با نشان دادن محبت و ابراز دوستی به کودک نزدیک میشود و سپس قصد خود را به مرحلهی اجرا میگذارد. از این رو کودک که با ابراز علاقهی فرد مورد اعتمادش موافق بوده، "سردرگم میشود" و آرزو میکند که این بزرگسال صاحب قدرت رفتار خود را تغییر دهد. معمولا افراد مورد اطمینان کودکان، ماهها و سالها به این عمل شنیع ادامه میدهند. مردانی که به این جنایت دست میزنند، به اقشار گوناگون اجتماعی تعلق دارند و امکان "همدستی" زنان یا مادران کودکان نیز در این و آن مورد منتفی نیست. این زنان معمولا با وجود پیبردن به این جرم، سکوت میکنند یا درصدد جلوگیری از تکرار آن برنمیآیند.
موافق پژوهشهای روانکاوان، انگیزهی بزرگسالان (و گاهی هم جوانان) از اعمال خشونت جنسی، قدرتنمایی و نشاندادن برتری جسمی و روحی خود به قربانی است. گاهی نیز عدم آگاهی آنان به این نکته که از اعتماد یا وابستگی کودک برای ارضاء نیازهای جنسی خود سوءاستفاده میکنند، عامل تعیینکننده است.
آزار و سوءاستفادهی جنسی، اعمال خشونت جنسی یا اعمال خشونتی که همراه با آزارهای جنسی باشد، همانگونه که فروید کشف کرده بود، برای کودکان پیامدهای گریزناپذیری دارد. این پیامدها اغلب با احساس ترس و ناتوانی همراه است. قربانیان معمولا این خاطرات تلخ را به صورت گسسته یا کابوس به یاد میآورند. این افراد اغلب بدون دلیل موجه ناگهان میترسند، غمگین، خشمگین یا شرمزده میشوند.
پیامدهای ویرانگر و درمان آنها
حدود ۴۰ درصد کودکانی که مورد آزار و سوءاستفادهی جنسی قرار میگیرند، ابتدا واکنش محسوسی از خود نشان نمیدهند و تغییر بارزی در رفتار آنها دیده نمیشود. اغلب کودکان پیشمدرسهای در بازی با عروسکهای خود، خشونتی را که بر آنان اعمال شده، نشان میدهند. برخی میکوشند این تجربههای تلخ را پس بزنند و هیچگاه به یاد نیاورند. برخی دیگر سکوت میکنند، ولی از بیخوابی، ترس، افسردگی و پرخاشگری رنج میبرند.
این که آیا ناهنجاریهای روانی ناشی از سوءاستفادهی جنسی درمانپذیر است، بستگی به شرایط اعمال خشونت، زمان، شخصیت کودک و عوامل تعیینکنندهی دیگر دارد. امکان بهبودی کودکانی که در حل این مشکلات روحی از حمایت و پشتیبانی دوستان و نزدیکان خود برخوردار میشوند، بیش از کودکانی است که احساس ناتوانی و بیپناهی طی سالها همچنان در آنان تقویت میشود. کودکانی که پیش از تجربهی آزار جنسی بهطور کلی از نظر روحی قوی بودند، توانایی بیشتری برای مقابله با پیامدهای ویرانگر آن از خود نشان میدهند.
رفتارهای غیرعادی کودکان بههر رو، نوعی زنگ خطر برای اطرافیان است که به توصیهی روانشناسان باید با کمکهای کارشناسانه مورد بررسی قرار گیرد.
نهادهای دادخواهی و دادرسی
بر اساس ارزیابیهای پلیس جنایی آلمان، از هر ۱۸ تا ۲۰ مورد سوءاستفادهی جنسی، یک مورد به شکایت میانجامد و از هر ۵ شکایت، یک پرونده در دادگاه بررسی میشود. آمار رسمی سال ۲۰۰۹ نشان میدهد که هر سال، ۱۶ هزار پرونده در این زمینه تشکیل و حدود ۸۰ در صد آنها، به صدور حکم منجر میشود.
ارائهی دادخواست علیه مجرمان به دادگاههای آلمان، از اواسط سالهای دههی ۱۹۵۰ آغاز شد: بین سالهای ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۵، به نسبت جمعیتی برابر با ۱۰۰ هزار نفر، ۳۰ پرونده به دادگاه ارجاع داده شد. این رقم در اواسط دههی سالهای ۱۹۹۰، به ۱۵ تا ۲۰ مورد کاهش یافت. در سال ۲۰۰۹، کمتر از ۱۵ پرونده به نسبت جمعیتی بالغ بر ۱۰۰ هزار نفر به ثبت رسیده است.
اقدامات پیشگیرانه برای قربانیها و مرتکبین
دولت آلمان برای مقابله با این پدیدهی ناهنجار اجتماعی ـ روانی تنها به وضع قوانین و مقررات کیفری بسنده نکرده، بلکه همچنین در صدد پیادهکردن طرحهای پیشگیرانه نیز برآمده است. این اقدامات هر دو گروه قربانیان و مرتکبین احتمالی را دربرمیگیرد. به باور کارشناسان امور کیفری، روشنگری نخستین گام در راه مبارزه با خشونت جنسی علیه کودکان است که در برنامههای پیشگیرانهی دولت گنجانده شده است. این طرحها از سالهای دههی ۱۹۹۰ در ادارات و نهادهای گوناگون آلمان به اجرا درمیآید. در مهد کودکها و مدارس، به عنوان مثال، کودکان مستقیما در بارهی چگونگی اعمال خشونت جنسی و راههای مقابله با آن به شیوهها و روشهای خاص آموزشی ـ تربیتی آشنا میشوند. آگاه ساختن کودکان در مورد داشتن حق استقلال رای در زمینههای اعمال گرایشات جنسی خود، بخش دیگر این طرحهاست که در کنار تقویت اعتماد بهنفس کودکان و شکلگیری شخصیت فردی آنان پیاده میشود.
برنامههای جلوگیری از وقوع جرم ادارات پلیس آلمان در ایالتهای شانزدهگانهی این کشور، شامل مردان با گرایشات پدوفیلی [کودکبارگی] هم میشود. از سال ۲۰۰۵ طرحی با عنوان "مجرم نشویم" در مورد این افراد به مرحلهی اجرا در میآید که بر اساس تجربهها، شناختها و روشهای موفق رواندرمانی یک گروه روانشناس و روانکاو تنظیم شده است. در چارچوب این برنامه به پدوفیلها آموزش داده میشود، چگونه گرایشات خود را تحت کنترل در آورند یا با دارو درمان کنند.
از زبان آمار و ارقام
بر اساس آمار ادارهی مرکزی پلیس جنایی آلمان، ۹۲ درصد سوءاستفادههای جنسی از کودکان در فاصلهی بین سالهای ۶ تا ۱۴ سالگی رخ میدهد. ۸ درصد خشونتهای جنسی، نوزادان و کودکان تا ۶ سال را شامل میشود. گمان میرود که هر سال حدود ۳۰۰ هزار کودک در آلمان مورد سوءاستفادهی جنسی قرار میگیرند.
موافق ارزیابی ادارهی مرکزی پلیس جنایی آلمان، از هر ۱۵ کودک، یکی با این تجربهی دردناک آشنا شده است. شمار دختران، ۱۰ برابر تعداد پسران است. بر پایهی آمار رسمی دولتی، ۹۳ در صد مجرمان، از نزدیکان و آشنایان قربانیان هستند و رابطهای عاطفی با آنان دارند. دو سوم این افراد، اعضای خانواده و خویشان کودک هستند. ۷۰ درصد مرتکبین این جرایم در سال ۲۰۰۸، بیش از ۲۱ سال داشتند.
شمار اندکی از تجاوزات جنسی به کودکان، از سوی مردان پدوفیل صورت میگیرد. آمار رسمی سال ۲۰۰۷ نشان میدهد که حدود ۲۰۰ هزار مرد با گرایشات پدوفیلی در آلمان زندگی میکنند.
اعمال خشونت جنسی تنها از سوی بزرگسالان صورت نمیگیرد، گاهی کودکان و نوجوانان نیز علیه همسالان یا کودکان کمسالتر از خود به این اعمال دست میزنند. ۱۵ تا ۳۰ درصد مجرمان جنسی در سال ۲۰۰۶، کودکان بودند. ۴۰ درصد از این تعداد خود در کودکی مورد سوءاستفاده قرار گرفته بودند. بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۱، حدود ۹۰۰ کودک در آلمان ناپدید شدند. برخی گمان میبرند که شماری از این کودکان هنوز زندهاند و در گوشهای از دنیا به کار تنفروشی واداشته شدهاند.