روز جهانی آزادی مطبوعات: استثناها و قاعدهها!
۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۴, شنبهشما براى اولين بار به مناسبت روز جهانى آزادى مطبوعات به محدوديتهاى موجود براى روزنامه نگاران در سطح اروپا اشاره كردهايد. فصل مشترك اين محدوديتها چيستند؟
رضا معينى: فصل مشترك، نگاهی است كه به روزنامهنگاران و كارشان ميشود. در اروپا سركوب، دولتی نيست. آزادى مطبوعات وجود دارد و تضمين شده است اما اين مشكلات وجود دارند. واقعيت اينست كه روزنامهنگاران در انجام كارهايشان با مشكلاتى مواجه هستند. در فرانسه، ناامنى در حومههاى پاريس، در ايتاليا درگيرشدن با مافيا، در ايرلند شمالى، كشمكش ميان دو جناح سياسى رقيب، باعث شكسته شدن كاسه كوزهها سر روزنامهنگار مىشوند. اينكه در جهان امروز، روزنامهنگارى با مشكل روبرو مىشود، بخاطر نوع نگاه به كار اطلاع رسانى است. اهميت كار روزنامهنگار و اهميت اطلاعرسانى در نگاه كسانى كه خواهان دستكارى در گردش آزاد اطلاعات هستند، هر روز كمتر مىشود. روزنامهنگاران چشم و گوش و نگاه ما نسبت به جهان هستند و اين را دشمنان آزادى بيان و مطبوعات به خوبى متوجه شدهاند و براى همين، كوشش مىكنند روزنامهنگار را بعنوان اين سمبل كنار بزنند.
شما تنها از افراد يا جريانها نام مىبريد. اما آيا دولتهاى اروپايى نيز بهنام مقابله با تروريسم و بنيادگرايى، روزنامهنگاران را زير سوال نبردهاند؟ ايميلها و مكالمات يا مناسبات شخصىشان را كنترل نمىكنند؟
در اين گزارش، نگاه ما معطوف به كار روزنامهنگاران بوده اما در گزارشهاى قبلى، ما تاكيد كردهايم كه در جهان بعد از ۱۱ سپتامبر، دولتها نقشى اساسى در فشار به مطبوعات ايفا كردهاند. بدون شك وقتى روزنامهنگارى در ايرلند شمالى تقاضاى كمك میکند و خواهان حفاظت پليس مىشود و اين از او دريغ مىشود، نقش دولت محسوس است. قراردادها و قوانينى كه در اين مدت به تصويب رسيدهاند، قوانين آزادى ستيزانهاى در عرصه نشر و آزادى مطبوعات بودهاند. ما اين را در گزارشهاى قبلى خود تاكيد كردهايم. دولتها و مسئولان دولتها، زمانى كه در رابطه با سركوب و اهميت كار اطلاعرسانى كوتاه مىآيند، اين خودش زمينهاى مىشود براى تعرض سايرين.
الان دولتهاى بيشتر كشورهاى اروپاى غربى، دست راستى هستند. آيا مىتوان اينگونه فشارها را به گرايشهاى سياسى اين دولتها نسبت داد؟
نه فكر نمىكنم! سازمان گزارشگران بدون مرز به اين نتيجه نرسيده است. در سراسر اروپاى غربى، ما يك مورد نداشتهايم كه دولت دستور دستگيرى يا قتل روزنامهنگار را داده باشد. يكى از عوامل مهم در اين كشورها، وجود سنديكاها و نهادهايى چون گزارشگران بدون مرز و ساير نهادهاى مدافع آزادى بيان هستند.
هنجارهاى موجود در اروپا و جهان غرب، سركوب را الزاما دستگيرى يا قتل، معنا نمىكند. صحبت ما بر اساس ارزشهاى جارى در همين جوامع است. بهطور نمونه كنترل ايميلهاى روزنامهنگار "اشپيگل" توسط وزارت كشور را چگونه مى توان تعبير كرد؟
امثال اين نمونهها زيادند. مثلا در زمان آقاى ميتران، سلولى در كاخ اليزه، روزنامهنگاران را در رابطه با مسائل آقاى ميتران كنترل مىكرد. اما تفاوت هست ميان استثناها و رويهاى كه قاعده است. من در مقايسه نمـىتوانم بگويم كه استثناها در اروپا تبديل به قاعده شدهاند. نوع سانسورى كه در تونس، ايران يا عربستان سعودى هست، با نوع محدوديتهايى كه شما و ما از آن در اروپاى غربى اسم مىبريم، متفاوت است. در اينجا دمكراسى است و آزادى بيان تضمين شده است. در آنجا نه آزادى بیان است و نه هيچ آزادى تضمين شدهی ديگر. در اروپاى غربى، نهادها و سنديكاهاى مدافع آزادى بيان، كنترل جدى روى كار دولت دارند. در همين آلمان كه شما مثال مىزنيد، در همين پنج سال گذشته چند مورد ايميل يا تلفن خبرنگارى كنترل شده است؟ در چين اما كنترل با توجه به قدرت كامل دولت، همه جانبه است.
براى ايران يا افغانستان چه بيلانى مى توان ارائه كرد؟
بيلان هر دو كشور تاسفبار است. دو كشور با يكديگر قابل مقايسه نيستند. افغانستان نسبت به ايران، داراى پيشرفتهايى بوده و آزادى بيان و مطبوعات رو به رشد بوده. در ايران چنين نيست. سركوب همچنان ادامه دارد. ايران با ده روزنامهنگار زندانى همچنان بزرگترين زندان روزنامهنگاران در خاورميانه است.