مهرداد پاینده از چهرههای سرشناس اتحادیه سندیکاهای آلمان است. تشکلی که شش میلیون عضو دارد. او از سال ۲۰۰۸ عضو هئیت مدیره اتحادیه سراسری آلمان شد و دو سال پس از آن سرپرستی بخش اقتصاد و مالی این اتحادیه را بر عهده گرفت. آقای پاینده از فوریه سال جاری رئیس اتحادیه سندیکاهای سه ایالت نیدرزاکسن، برمن و ساکسنآنهالت شده است.
او ۳۴ سال پیش ایران را ترک کرد. پس از مهاجرت به آلمان دکترای رشته اقتصاد را گرفت و پس از بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ یک برنامه راهبردی برای خروج کشورهای اروپایی از این بحران نوشت. برنامهای که ر تمام اروپا به عنوان بهترین طرح شناخته شد و نام او را در رسانههای اروپا را مطرح کرد.
مهرداد پاینده از تجربههای خود در مبارزه برای حقوق صنفی کارگران در ایران میگوید؛ تجربههایی که ابتدایی بودند. او که حالا ۵۷ سال دارد، آن زمان جوان بود و شناختی از کار سندیکایی نداشت.
آقای پاینده در جستجو در خاطرات آن زمان خود از تجربه یک اعتصاب کوچک برای عیدی در ایران تعریف میکند که به سادگی به یک جرم سیاسی تبدیل میشود. تجربه ورود او به سندیکای کارگری در آلمان برای خیلیها در ایران میتواند جذاب و آموزنده باشد.
مهرداد پاینده در گفتوگوی اختصاصی با دویچهوله به مناسبت روز کارگر تصویری جالب از میزان نفوذ و تاثیرگذاری تشکلهای کارگران و کارکنان بخش خدمات در آلمان به ما میدهد و این که قدرت این تشکلها از کجا ناشی شده است.
بیشتر بخوانید:حداقل حقوق کارگران برای سال ۹۷ تعیین و تصویب شد
در این گزارش بخشهایی از گفتوگو با او را آوردهایم. محتوای کامل این مصاحبه را میتوانید در فایل صوتی بالا گوش کنید.
اتحادیه سراسری سندیکاهای آلمان با شش میلیون عضو قویترین اتحادیهکارگران و کارکنان در دنیاست. هشت سندیکای بزرگ زیر سقف آن قرار دارند. این تشکل قدرتمند توانستهاست در زروآزمایی با اتحادیه کارفرمایان به دستاوردهای مهمی برای بهبود شرایط زندگی و کار اعضای خود برسد.
استقلال اتحادیههای کارکنان و کارفرمایان از دولت
مردم آلمان بارها شاهد اعتصاب کارکنان بخشی از خدمات یا صنایع بودهاند. این اعتصابها گاه زندگی روزمره را در بخشهایی از آلمان فلج کرده است. به همین دلیل نیز توجه عمومی به نتیجه این گونه حرکتهای اعتراضی و خواست اعتصابکنندگان بالاست. تشکلها چگونه با کارفرمایان وارد چانهزنی میشوند و چگونه آنها را وادار به عقبنشینی میکنند؟ بر سر میز مذاکره دو طرف چه میگذرد؟
مهرداد پاینده که خود بارها سر چنین میزی نشسته قبل از هرچیز بر یک نکته مهم تاکید میکند، این که « اتحادیه کارکنان و کارفرمایان مستقل هستند و دولت حق دخالت در این مذاکرات را ندارد و ما کاملا خودمختاریم. ما باید به مصالح کارفرما هم توجه کنیم.»
به عبارتی کارکنان هیچ سندیکایی حاضر نیستند آنقدر میزان توقعات خود را بالا ببرند و سطحی از خواستهای را به کارفرما تحمیل کنند که «کارفرما ورشکست شود.» او میگوید: «یعنی یکی از هدفهای ما این است که کارفرما بتواند سرپا بماند. درآمد داشته باشد و سود بکند. مسئله ما فقط این است که این (سود و درآمد) را عادلانه تقسیم کنیم و حق کارکنان را هم بگیریم.»
آقای پاینده به این روش به عنوان یکی از دلایل مهم در به نتیجهرسیدن مجادله و چانهزنی میان اتحادیههای سراسری کارگران و کارکنان با اتحادیههای کارفرمایان اشاره میکند ولی این همه ماجرا نیست.
بیشتر بخوانید:مطالبات کارگران ایران در بیانیه تشکلهای مستقل
قدرت مالی و سیاسی اتحادیه
اتحادیه سندیکاهای آلمان از قدرت مالی بالایی برخوردار است و میتواند در دورههای اعتصاب برای مدت زیادی حقوق اعضای خود را بپردازد. این یک عامل اساسی در چانهزنی با کارفرمایان است.
مهرداد پاینده میگوید « یعنی کارفرما میداند اگر ما او را تهدید به اعتصاب میکنیم، میتوانیم اعتصاب کنیم. میتوانیم در تولید اختلال ایجاد کنیم. چون ما سازماندهی کردیم، کارفرما مجبور است با ما به سازش برسد. ما میتوانیم هشت، نه ماه اعتصاب کنیم و اقتصاد آلمان را فلج کنیم و از صندوق سندیکا به خانواده اعضایمان پول بدهیم.»
مبارزه سندیکاها در واقع بندبازی مبارزه و سازش با صاحبان سرمایه بر سر میزان سهمخواهی است. مهرداد پاینده میگوید که اتحادیه سندیکاها با سهمی ۵۰ درصدی در مدیریت قدرتمندترین شرکتها مانند مثل فولکس واگن، دایملر بنز و یا زیمنس شرکت دارند و «این شرکتها فهمیدهاند که این به نفع آنهاست که با کارکنان همراه باشند تا بر ضد آنها».
قدرت سیاسی اتحادیه نیز قابل نادیده گرفتن نیست. مهرداد پاینده میگوید که اعضای اتحادیه بخش قابل توجهی از رای دهندگان هستند. به همین دلیل هم احزاب سیاسی مجبورند برای حفظ وزن خود در صحنه سیاسی به اتحادیهها نزدیک شوند. او اضافه میکند که اتحادیه کارکنان در عین حال خواهان اتحادیه مقتدر کارفرمایان نیز هست زیرا برای مذاکره و معامله باید با کسی طرف باشید که «حرفش برد داشته باشد و سیاست هم میداند که ما ستون فقرات اقتصاد آلمان هستیم.»
او درباره فعالیت اتحادیه سندیکاها روی این موضوع تاکید زیادی میکند که این سازمان سراسری باید برای رفاه بیشتر اعضای خود طرح و برنامههایی برای آینده بدهد؛ از سن بازنشستگی و جلوگیری از فقر در دوران بازنشستگی گرفته تا پروژههایی برای خانهسازی و بسیاری موارد دیگر. آیا با تمام این اوصاف مواردی هم بوده است که اتحادیه در مبارزه برای یک مطالبه شکست بخورد؟
مهرداد پاینده به اعتصاب سندیکای کارکنان بخش خدمات "وردی" (ver.di) در سال ۲۰۱۵ برای افزایش دستمزد اشاره میکند که در این اعتصاب آنها نتواستند به مطالبه خود برسند؛ ولی به یک موفقیت بزرگ رسیدند و توانستند ارزش اجتماعی مشاغلی مانند پرستاران یا مربیان کودکستانها را که سطح دستمزدشان نسبت به کسانی که در صنایع بزرگ کار میکنند، به مراتب کمتر است نشان دهند و اذهان عمومی را به این مسئله جلب کنند.
مهرداد پاینده از حمایت مردم از این اعتصاب میگوید: «والدین و مردم شهرداریها را برای حمایت از اعتصابگران اشغال کردند تا نشان دهند چقدر خواستهای آنها درست است و چقدر تاسفآور بود که بعد از این همه ۲۰ درصد خواستهای شان برآورده شد.»
جهانی شدن و آینده همبستگی کارگران
سوال آخر دویچهوله از مهرداد پاینده درباره جهانی شدن سرمایه بود. آیا در این دوران هنوز میتوان از همبستگی جهانی کارگران صحبت کرد؟ آیا این همبستگی چشماندازی دارد؟ یا آنکه منافع کارگران در حوزههای جغرافیایی متفاوت حتی در مواردی آنها را در مقابل یکدیگر قرار میدهد؟
مهرداد پاینده میگوید: «ما اتحادیه سندیکاهای اروپا را داریم. اتحادیه سندیکاهای جهانی داریم. به عنوان مثال لباس و پارچه دیگر در آلمان یا آمریکا تولید نمیشود. اینها در کشورهایی مثل بنگلادش تولید میشوند و ما خودمان را موظف میدانیم به خاطر مصرفکنندگان از حقوق همکارانمان در بنگلادش حمایت کنیم. ما در رقابت با یکدیگر نیستیم چون ما پارچهای تولید نمیکنیم. یا شرکت مخابرات آلمان (Telekom) که در آمریکا سرمایهگذاری کرده و حقوق کارکنان آمریکایی را زیر پا میگذارد، ما در اینجا فشار میآوریم که به حقوق همکاران ما در آمریکا برسد.»
ولی آیا مثلا سندیکاهای آمریکا هم به همین شکل از همکاران خود در آلمان یا سایر نقاط دنیا حمایت میکنند؟
پاسخ آقای پاینده منفی است. علت را او این طور توضیح میدهد: «ببینید آنها حقوقی را که ما در این جا داریم، ندارند. و خوب این توازن وجود ندارد که آنها بخواهند به حقوق ما برسند. ما میتوانیم به درون شرکتها برویم و عضوگیری کنیم. چنین امکانی در آمریکا یا در بنگلادش وجود ندارد که بروند عضوگیری کنند و بخواهند شورای کارکنان به وجود بیاورند.»