برجستهترين دانشمند خردگرای ايرانی
۱۳۹۹ شهریور ۶, پنجشنبهاز كودکی ابوبكر محمد بن زكریای رازی آگاهی درستی در دست نيست. احتمالا نيای او مسيحی بوده و پدرش به او زبانهای سريانی و يونانی آموخته است.
در جوانی عود مینواخته، شعر میسروده و چندی را به زرگری میپرداخته است.
شايد از آنجا كه نخست در آزمايش پيوسته "بخارات و دخانات تيزبو" زيادهروی میكرده تا ويژگیهای مواد را كشف كند، نوشتهاند كه مدت درازی را سرگرم كيمياگری بوده و چون روشن نيست چرا در حدود چهل سالگی تازه به آموختن پزشكی پرداخته، گفتهاند كه درمان چشمش گران شده و گفته: «كیمیای واقعی دانش پزشكی است.»
هر چه هست، از ری به بغداد رفته و چند سالی سرپرست بيمارستان بزرگ آن شهر بوده و پس از درگذشت معتضد، خليفه عباسی، به زادگاهش بازگشته و سرپرستی بيمارستان آنجا را تا پايان عمر داشته است.
ابوریحان بيرونی نوشته است: «چراغ خود را در چراغدانی بر روی دیوار مینهاد و كتاب خود را بر آن دیوار تكیه میداد و به خواندن میپرداخت تا اگر خواب او را در ربود كتاب از دستش بیافتد و بیدار شود و مطالعه را از سر گيرد.»
او در چندين رشته علمی از سرآمدان زمان خود و چند سده پس از آن بوده است.
برای نخستين بار جسد انسان را شكافته و تشريح كرده، دانشنامه بزرگی از شاخههای پزشكی و داروسازی گرد آورده، پزشكی ويژه كودكان را مطرح ساخته و خوددرمانی با خوراک مناسب را پيش نهاده است: «اگر پزشک بتواند بيمار را با خوراک درمان كند به سعادت رسيده است.»
او نخستین كسی است كه الکل و جوهر گوگرد را به صورت ناب استخراج كرد، داروی غير سمی ساخت و چند اسيد ديگر را كشف كرد.
بيرونی آثار او را ۱۸۴ كتاب برآورد كرده است.
از آنجا كه او همتراز خداوند، زمان و مكان و نفس و ماده را هم بیسرآغاز و جاودانه میدانست و بر اين باور بود كه چون خداوند دادگر خرد را ميان همگان برابر بخش كرده، پس نبوت افسانه و نيرنگ است، مخالفانش او را ملحد ناميده و بسياری از آثارش را از ميان برده و تنها به برخی از ديدگاههايش در كتابهای خود اشاره كوتاه كرده و به گمان خود به آنها پاسخ دادهاند: «آنكس كه دين خود را به قياس و تأمل بسنجد را سزاوار كشتن میدانند. اما چرا خدا برخی را به پيامبری برگزيند و دشمنی ميان مردم استوار و جنگ و ستيز بر پا سازد؟»
محمد بن زكریای رازی در ۶۰ سالگی در زادگاهش درگذشت.