«از اتوبوس سوار شدن» تا «مبارزه با دروغ»
۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سهشنبهراهپیمایی، تجمع و تحصن ارزش تبلیغی دارد، اعلام حضور است، نشاندهنده قوت و بقاست. آگاه کردن به اهداف جنبش کار سختتری است، با توجه به این که خود این اهداف باید روشن باشند، به میان مردم بروند، و بازتاب پیدا کنند.
دویچه وله نظر دو روزنامهنگار و یک نویسنده را در این باره پرسیده است.
نظام دروغ
مهدی جامی، روزنامهنگار معتقد است که مسألهی اصلی مسألهی وارونه سازی حقایق و دروغی است که در جامعه به شکل سیستماتیک و در قالب یک جنگ روانی گسترده منتشر میشود.
او با این مقدمه میگوید «خب اگر شما بخواهید تنظیم کنید که چه نوع آزادیای را میخواهید منتشر کنید، قاعدتا میبایست این سیستم دروغ پردازی را هدف قرار دهید و روشهایی را پیش ببرید که این جنگ روانی را مختل کند. یعنی دستگاههای مختلف، وبسایتهای مختلف، روزنامههای مختلف، خود صدا و سیما و برنامههای متعددی که دارد ساخته میشود مثل کنگرهها، سمینارها یا دستورهای مختلفی که در دانشگاهها ابلاغ و اجراء میشود. مجموعهی اینها نظامی را میسازد که مبتنی بر دروغ است. برای این که اصلا کل داستان در این یک سال گذشته این بوده که با دروغ رأیی را که مال مردم بوده گرفتند و غصب کردهاند و طبعا مجبورند که این راه دروغ را ادامه دهند. و این همین طور گسترش پیدا کرده و شاخه شاخه شده است.»
جامی در ادامه میگوید: «کلی داستان ساخته شده، کلی پرونده ساخته شده، کلی حرف زده شده است. کلی آمار داده شده است راجع به خدمات دولت. راجع به این که دولت چقدر موفق است یا سیاستهایش چقدر عالی است. خب اینها هرکدامشان بابی را باز میکند برای کسی که میخواهد روی آگاهی کار کند. مثلا یک کار این است که تمام دستگاههای دولتی مانیتور بشوند روزانه و معلوم شود که اینها دارند چه میکنند، چه میگویند و دنبال چه نوع مسائلی هستند و چقدر این چیزهایی که بیان میکنند واقعی است و چقدر ساختگی است. دراین روزهای گذشته فرض کنید که مشاور وزارت آموزش و پرورش گفته است که اسراییلیها دارند بمب لیمبیک میسازند که این بمب را منفجر کنند بین جوانهای ما تا آنها را شهوانی کنند و آنها دنبال انقلاب جنسی هستند.»
به نظر شهلا لاهیجی، نویسنده و فعال زنان در ایران برای حقوق شهروندی هنوز تعریفی وجود ندارد. «این حقوق شهروندی، از اتوبوس سوارشدن شامل میشود تا به مراتب بالاتر یعنی به مشارکت آزادی سیاسی و حقوق اقلیتها برسد.»
شهلا لاهیجی بر توسعه اقتصادی به عنوان پیششرط توسعه اجتماعی تاکید میکند و این را نیز اضافه میکند که میزان پایبندی به حقوق زن، میزان پایبندی به دمکراسی است. «آنگاه که به همه آحاد جامعه اول به چشم انسانهایی برابر نگاه شود، آنزمان حقوق گروههای مختلف اجتماعی و حقوق اقلیتها هم محترم شمرده میشود.»
تودههای خاکستری
ملیحه محمدی، روزنامهنگار، معقتد است که محتوای این آگاهی قطعا باید آشنایی آن تودههای «خاکستری» (اشاره به گفتههای میرحسین موسوی در مورد نه اینوریها نه آنوریها) با اهداف و برنامهها و شعارهای جنبش سبز باشد. جنبشی که طرفدارانش را بیشتر قشر متوسط جامعه تشکیل میدهد و طبیعی است که به دنبال شعارهای مدنی و اجتماعی است. او میگوید مهم این است که روشن شود «این خواستها ضامن منافع اقتصادی و معیشتی اقشار پایینتر جامعه هم هست.»
به نظر ملیحه محمدی این یک آگاهی همه جانبه است. «انتخابی که جامعه میکند در گزینش رهبران میتواند متوجهی حل تمامی این مسائل باشد. امروز طبقهی متوسط تشخیص داده که مشکل سیاسی است، چون مدیران جامعه سیاست و مدیریتی ندارند که بتوانند چه به خواستهی طبقهی متوسط، چه به خواستهی اقشار پایینی جامعه توجه کنند.»
مهدی جامی حقوق سیاسی را مشکل بزرگ جامعهی ایران میداند: «بخش بزرگی از جامعهی ما گرفتار بیسوادی، کم سوادی رسانهای و سیاسی است. بخشی از جامعه هم خب دسترسی دارند به اطلاعات، دسترسی دارند به کتب و مطبوعات. ولی این نامتوازن است.»
به نظر مهدی جامی، «اگر شما بخواهید جامعهی موفقی داشته باشید، باید این عدم توازن را چاره کنید و یک توازنکی درست کنید. این فاصلهی عظیم را که در جامعه عدهای گوششان هست به دهان کسانی که حرفهایی را که گفتم میزنند، دروغ آنها را باور میکنند، باور میکنند که شیطانپرستی وجود دارد، باور میکنند که اگر زنا شود، زلزله میآید. بین آن طبقات جامعه و این طبقات که میدانند این توهمات به جامعه تزریق میشود تا حقایقی پوشیده شوند، بین این دو باید تعادل برقرار شود.»
و شهلا لاهیجی میپرسد این حقوق را چه طور باید در جامعه جا انداخت که مردم آنها را بدانند، و بخواهند؟ به نظر او رسیدن به این درجه از آگاهی «هم احتیاج به اندیشههای روشن دارد، نه در پرده و ابهام، و هم نیازمند مطبوعات آزاد و هر نوع نوشتاری مثال کتاب.»
راه «باز» و جاده دراز
ملیحه محمدی میگوید راهها و امکانات موجودند، ولی این راهی است دشوار. به نظر او شبکه سبز به عنوان یکی از اعضای مهم جنبش راه خود را گشوده است: «تقریبا در تمام اقشار اجتماعی، در فرهنگیان، معلمان، کارمندان. خیزش جنبش سبز در انتخابات موجب شد که ارتباطات و شبکههای فامیلی، خانوادگی و محلی، همهی اینها محل این به کارگیری این مسأله باشد. اما میزان موفقیت و این که چگونه پیش خواهد رفت، از یکسو بستگی دارد به سیاستی که حکومت در پیش میگیرد، و از سوی دیگر صبر و استقامت.»
مهدی جامی به وجود رنگین کمانی از افکار اشاره میکند و لزوم پذیرش آن. او معقتد است که درک رنگینکمانی از جامعهآن چیزی است که باید نسبت به آن آگاهی داد، تنظیم سیاست کرد و نشان داد که چگونه میشود به آن رسید.
جامی میگوید: «مسألهی اصلی این است که آگاهی یک جای معینی وجود ندارد مثل مثلا برکه یا دریاچهای بالای کوهی که ما مثلا رودخانه بکشیم یا نهری ایجاد کنیم که آن آگاهی به مردم برسد. منبع آگاهی منتشر است. اگر جامعهی سبز و نگاه سبز نگاه رنگین کمانی هست، نوع آگاهیها هم منتشر و متعدد است و منابعش هم مختلف است. بنابراین انتظار نداشته باشید که من "موسوی" بیاییم همه چیز را به شما بگویم. من موسوی دارم خطوط اصلی را میگویم. حالا کسانی که اقتصاد میدانند، کسانی که جامعهشناس هستند، استادان دانشگاه هستند و مسائل آموزشی را دنبال میکنند یا مسائل زنان را دنبال میکنند و در واقع آدمهای مختلف وظیفه دارند آگاهیهای خودشان را به جامعه منتقل کنند.»
او به مدل سی سال پیش اشاره میکند که روحانیون شبکه خود را داشتند و از طریق مساجد توانستند انقلاب را مدیریت کنند. «در غیاب یک چنین پایگاههای مشخص و ملموسی در جامعه، خب الان اینترنت هست، وبسایتها هستند، وبلاگها هستند، جریان نشر مداوم اخبار و اطلاعات از طریق موبایلها و بلوتوث هست و اینها. در این جامعهی مجازی اطلاعاتی وجود دارد. آقای موسوی در واقع دارد سعی میکند بین جامعه مجازی اطلاعاتی و جامعه واقعی پیوند بزند.»
نیلوفر خسروی
تحریریه: بهمن مهرداد