۱۱ فوریه ۱۸۶۹: فرشی از عشق
۱۳۹۴ بهمن ۲۲, پنجشنبهپدر الزه لاسکر شولر (Else Lasker Schüler) بانکدار و پدربزرگش خاخام بود. مادرش شعر میگفت و با ادبیات زمان آشنا بود. موضوع اصلی سرودههایش عشق است و از آنجا که در خانوادهای باورمند به آیین یهود رشد یافته بود، عشق را با مضمونهای مذهبی میآمیخت.
خودش در زندگینامهاش مینویسد: «نه ۱۷ و نه ۷۰ سالهام. نه ساعت و نه زمان دارم و پول؟ گاهی دارم گاهی نه. پیشترها گاه باورم نمیشد اما حالا میدانم که الزه لاسکر شولر منم. افسوس! پنج ساله بودم که اولین دفتر شعرم را نوشتم. بعد از آن دیگر هیچ کاری از من نیامد. در زندگی میمیرم و در تصویر نفسم بازمیگردد.»
نام خانوادگی لاسکر را از همسر اولش برتولد لاسکر برادر قهرمان شطرنج آن زمان گرفت. همسر دومش هروارت والدن (Herwarth Walden) شعرهایش را در مجله ادبی "اشتورم" (Der Sturm) یعنی توفان چاپ میکرد. مدتی هم یار گوتفرید بن (Gottfried Benn) شاعر بود و پیوند دو شاعر را از هر پیوند دیگری عزیزتر میداشت.
گرچه او را به خاطر "آمیزش ناهمزمانیها"، "بهرهگیری از حواس گوناگون در توصیف" و "درهم شکستن ارزشهای بورژوایی" از پیشاهنگان اکسپرسیونیسم میدانند، اما صنعتهای ادبی و زبانی در سرودههای او چنان پیشرفته و پیچیدهاند که باید او را از نمادگرایان به شمار آورد. شاید به خاطر پیچیدگی صنایع شعری او بوده باشد که کمتر ترجمهای از آثار او به فارسی چاپ شده است.
پروفسور کلمنس کاملر استاد ادبیات دانشگاه زادگاه او، لاسکر شولر را نماینده غزل زنانه در آلمان میداند.
در مشهورترین شعر خود "فرش تبت" که میتوان آن را شعری برای شاعران دانست، عاشق و عشق را به نقشها و رنگهای فرشی تشبیه میکند که درهم بافته شدهاند:
تا جان عاشق ما، هریک به هم رسیده
چون تار و پود فرشی، در هم تنیده
الزه لاسکر شولر با ظهور نازیها مجبور به فرار از میهن خود شد و به سرزمین فلسطین آن زمان پناه برد، در حالیکه یک سال پیش از آن جایزه برجسته ادبی "کلایست" در آلمان به او تعلق گرفته بود.
او در ۷۶ سالگی در تنگدستی در اورشلیم (بیتالمقدس) درگذشت.