ناکامی طرح نجات بازارهای مالی در آمریکا
۱۳۸۷ مهر ۹, سهشنبهپس از ناکامی طرح نجات هنری پاولسون وزیر دارایی آمریکا برای بازارهای مالی، بخش مالی، پایان خود را به چشم دید. زیرا هیچ کس فکر نمیکرد که این برنامه ناکام بماند. هنگامی که خبر رایگیری در مجلس نمایندگان آمریکا به وال استریت رسید، واکنشها هم ناباورانه بود. سرآسیمگی گسترش یافت. بازار سهام دچار سقوط آزاد شد. شاخص سهام داو جونز ۷۷۷ واحد کاهش یافت. این شدیدترین کاهش در تاریخ یکصد سالهی این بازار بورسسنج بود. کاهش اخیر، حتا از کاهش شاخص سهام پس از رویداد ۱۱ سپتامبر هم شدیدتر است. ۱۲۰۰ میلیارد دلار بورس جهانی در وال استریت بر باد رفت. این رقم تقریبا دوبرابر رقمی است که دولت آمریکا میخواست با آن بانکها را دوباره کارا کند.
اینکه بازارهای سهام اروپا روز سهشنبه توانستند موج شوک آمریکا را از سربگذرانند، قابل استدلال است: مرکز بحران بازار مالی کنونی در آمریکاست. رشد نادرست، بیاحتیاطی، زیادهروی و رفتار تبهکارانه در گسترهی مالی و مستغلات آمریکا، دلایل این بحران هستند. البته همهی این عوامل در اروپا نیز وجود داشتهاند، ولی از وزن کمتری برخوردار بودهاند. در بریتانیا، یعنی جایی که گسترهی مالی بطور سنتی شدیدا متوجه بازارهای مالی آمریکایی است، تلاطمهای شدیدی وجود دارد. ولی این تلاطمها در قارهی اروپا کمتر است. اینجا هم وقتی بانکها به کژراهه میروند، فریاد استمداد از دولت بلند میشود. ولی دولتها در اروپا بر خلاف آمریکا، سریع، مصمم و عملگرایانه اقدام میکنند.
در آمریکا بر سر بحران بازار مالی، یک درگیری ایدئولوژیک در جریان است. در رایگیری مجلس نمایندگان، کسانی اکثریت داشتند که با دخالت دولت در اقتصاد، بهطور اصولی مخالفاند. اکثر آنها نمایندگان حزب جمهوریخواه جورج بوش رییسجمهوری آمریکا هستند. این موضوع، یک تاثیر جنبی جالب دارد. زیرا آشکار شد که بوش مدتهاست تبدیل به یک "اردک لنگ" شده است. مدت کوتاهی پیش از پایان دورهی زمامداری او، اقتدار رییسجمهوری بر روی حزب خود نیز در حال زوال است. این مساله برای مهار عاجل بحران مالی تراژیک است.
با این همه، امواج سرآسیمگی در وال استریت به آمریکای لاتین رسید. بورسبازان اروپا چشم امید خود را به روز پنجشنبه دوختهاند. زیرا در این روز قرار است برای بار دوم در مجلس نمایندگان آمریکا برای طرح نجات بازارهای مالی رایگیری شود. تا آن زمان، این فرصت وجود دارد که نمایندگان را نسبت به ضرورت دخالت گستردهی دولت متقاعد ساخت. هیچکس نمیتواند تصور کند که چه روی خواهد داد اگر بوش و پاولسون بار دیگر شکست بخورند.
دخالت دولت، که معنای آن نقض اصول اقتصاد بازار است، قابل توجیه میباشد. زیرا از یکسو با توجه به بیاعتمادی موجود در بازارهای مالی، نمیتوان این بحران را به گونهای دیگر مهار کرد. از سوی دیگر دولت وظیفه دارد، زیرا این ناکامی فقط ناکامی بازار نیست، بلکه ناکامی دولت نیز هست. دولت نیز در وظیفهی خود برای تنظیم و نظارت ناکام بوده است. اگر دولت تحولات بازارهای مالی را تا این اندازه به حال خود نمیگذاشت، این سرمایهداری کازینویی قابل مهار بود.
Karl Zawadzky / رادیو دویچه وله