قلدرها از مورچه میترسند • دربارهی یک تجربهی مهم پنجساله
۱۳۹۰ شهریور ۹, چهارشنبهپنج سال پیش که مهدی یحیینژاد در وبلاگش، «ژرف»، حرف بالاترین را زد، من هم یکی از کسانی بودم که بهسرعت «بالاترینی» شدم. «بالاترینی شدن» در آن روزگار، و شاید هنوز هم، بهمعنی صرفکردن بخش عمدهی روز در بالاترین بود. این یعنی من هم تجربهی ذوقزدگی برای بالاترین را دارم.
در یکسال اخیر بیشتر از هفتهای یکبار به بالاترین سر نزدهام، مگر اینکه کسی لینکی از بالاترین جایی همخوان کرده باشد. اما این به این معنی نیست که «از بالاترین ناامید شدهام» یا میخواهم «درسوگش حرف بزنم» یا چیزی از این دست. بالاترین اتفاق مهمی در وب فارسی بود و مهم است که این اتفاق را فارغ از ذوقزدگیها و سرخوردگیها ببینیم.
کسی مدتی پیش جایی نوشته بود و نقل به مضمون میکنم؛ «بالاترین چیزی مثل ترمینال جنوب تهران است». نویسنده ادامه داده بود: «در بالاترین میشود خبرهای مهم روز را به سرعت دید، اما دنبال چیز بیشتری گشتن در آن از اساس کار عبثی است.»
من این توصیف را حالا اینطور میفهمم که وبفارسی که روزگاری چند چادر بود که وسط صحرایی علم شده بودند، حالا به اندازهای بزرگ شده است که میشود برایش ترمینال مسافربری سر پا کرد و این ترمینال روز و شب از مسافر پر و خالی خواهد شد.
در این توصیف، نسبت بالاترین به وب فارسی مثل نسبت پیشخوان دکههای ترمینال جنوب به ویترین کتابفروشیهای خیابان انقلاب است. اما خیابان انقلاب و ترمینال جنوب تنافری با هم ندارند و هرکدام کارکرد خودشان را دارند. دقت کن که میگویم کارکرد و نه مشتری؛ آدمهای زیادی را میشناسم که مشتری هر دو هستند.
دربارهی کارکردهای بالاترین و اهمیتاش زیاد میشود حرف زد. اینجا یک مورد را مثال میزنم؛ بقیه باشد برای جاهای دیگر.
محیط رسانههای ایران، فضایی برمبنای قلدربازی است. کافی است در فارسنیوز، کیهان، جهاننیوز، یا دیگر «نیوز»ها ده دقیقه وقت صرف کنی تا یک خبر یا عکس یا گزارش پیدا کنی که یک جانبه است یا منطقاش میلنگد یا اساسا دروغ است.
این رسانهها عملا بهکمک چیرگیشان بر فضا، که به مدد مشت محکم حاکمان به دست آمده است، مخاطب را بمباران میکنند و در نبود رقیب، کارشان را پیش میبرند. در چنین فضایی، رسانههای رسمی دیگر به دلایل عملی، چندان کارکردی ندارند (مثلا دویچهوله یا بیبیسی نمیتوانند دروغ فارسنیوز را رسانهای کنند.)
وبلاگستان هم به تنهایی کاری دربرابر این ماشینِ دروغپردازی از پیش نمیبرد چون مخاطب محدودی دارد و نوشتن مطلب وبلاگی وقت میبرد و چنین کاری خطرناک است و دلایلی از این دست. این فضا دقیقا چیزی است که آشفتهبازاری چون بالاترین را میطلبد؛ وقتی شهروندان منفرد خیابان انقلاب کاری از پیش نمیبرند، همهمه در گوشهای از ترمینال جنوب میتواند موج ایجاد کند.
کاربران ناشناختهی بالاترین، درمقایسه با وبلاگنویسان که شناختهشدهتر هستند، بارها با لینک کردن و مطلب داغ زدن دربارهی موضوعاتی، توانستهاند با دستگاه رسانهای رسمی مبارزه کنند.
برای مبارزه با قلدر پرزور، موج شهروندی لازم است. ایجاد چنین موجی نیاز به بستری دارد که به تعداد زیادی کاربر ناشناس اجازهی فعالیت گروهی بدهد. بهنظر من بالاترین در پنجسال گذشته توانسته است چنین کاربردی داشته باشد. به همین دلیل معتقدم بالاترین یک تجربهی اجتماعی مهم در فضای وب فارسی است.
آرش آبادپور: در وبلاگستان به نام کمانگیر شناخته میشود. او دانش آموختهی رشتهی برق و کامپیوتر است و در تورنتوی کانادا به عنوان برنامهنویس در زمینهی پردازش تصویر و بینایی ماشین فعالیت میکند. مجموعه وبلاگهای کمانگیر شامل وبلاگ فارسی، انگلیسی، فوتوبلاگ، و یک وبلاگ عکاسی است.
MI/YK