شبیحه؛ تبهکارانی مخوف در خدمت حکومت سوریه
۱۳۹۱ خرداد ۲۷, شنبه
"بهار عربی" و تحولات ناشی از آن در کشورهای عرب، با فرهنگ و ادبیات سیاسی تازهای برای این کشورها نیز همراه بوده است. اکثر مردم در این کشورها سالیان دراز در مقابل حاکمان خود ساکت بودند. روند تغییر حکومتها در این کشورها یا با مرگ رهبر یا با کودتاهای نظامی مختلف انجام میگرفت. اکنون شاید برای نخستین بار در تاریخ این کشورها مبارزهای مردمی علیه حاکمان جریان مییابد که مبتنی بر خواست اکثریت مردم در برخورداری از عدالت و رفاه اجتماعی است.
در مقابل، حکومتها نیز بیکار نبودند و تا جایی که در توان داشتند برای سرکوب این اعتراضات تلاش کردند. یکی از ابزارهای مهم حکومتها برای سرکوب، نیروهایی بودند که ظاهرا پیش از این تاثیر چندانی بر جامعه نداشتند اما ناگهان با ظهور خشن و تند خود نشان دادند که از سالها قبل برای چنین شرایطی تربیت شدهاند.
در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز شاهد فعالیت گروههای سرکوبگر موسوم به "لباسشخصیها" بودیم که به گفتهی فعالان مدنی افراد آن به نیروهایی چون انصار حزبالله یا بسیج وابسته هستند و در سرکوب خشن تظاهرات مردمی که به کشتهشدن دهها نفر از معترضان انجامید نقش مهمی داشتند.
در لیبی، معمر قذافی از نیروهای شبهنظامی برای سرکوب مردم استفاده کرد که از اتباع فقیر و تبهکار دیگر کشورهای آفریقایی تشکیل شده بودند. در بحرین، بخشی از نیروهایی که سرکوب مردم را بر عهده دارند، افرادی با ملیت پاکستانی و بعضا افغانی هستند. در مصر نیز در آغاز تظاهرات مردمی، نیروهایی لباس شخصی موسوم به «بلطجه» سوار بر شترها و به شکلی بسیار خشن به مردم حمله کرده و در سرکوب نقش ایفا کردند. «بلاطجه»، گروه لباس شخصی و خشن دیگری بود که در یمن به سود دولت علی عبدالله صالح به سرکوب خشونتآمیز مردم پرداخت.
«شبیحه» به عنوان آخرین نمونهای که هنوز با قدرت تمام مشغول فعالیت است، نیروی لباس شخصی سرکوبگر در سوریه است که از نمونههای مشابه خود در دیگر کشورها پیشی گرفته و خشونت را به جایی رسانده که کودکان و زنان را نیز به قتل میرساند.
شبیحه چه کسانی هستند؟
شبیحه گروهی است که در سال ۱۹۷۵ و همزمان با ورود نیروهای نظامی سوریه به لبنان توسط مالک الاسد برادرزاده حافظ اسد رییسجمهور سابق سوریه تشکیل شد. مالک الاسد برای تشکیل این گروه از افرادی استفاده کرد که دارای ضریب هوشی بسیار پایین، قدرت بدنی فوقالعاده بالا، اندام ورزشکاری بودند. این افراد عموما تبهکارانی بودند که حکومت سوریه به آنان وعده داده بود در صورت عضویت در این گروه، از جرایمشان چشمپوشی خواهد کرد.
تمام اعضای شبیحه از افراد طایفه علوی یعنی طایفه حاکم هستند و با دقت بسیار زیادی انتخاب شدهاند. آنان از ابتدا هدف شستشوی مغزی قرار گرفتهاند و به شدت به خانواده اسد سرسپرده هستند. این افراد نگران آن هستند که با فروپاشی حکومت سوریه، سرنوشت ترسناکی در انتظار آنها باشد.
شبیحه در ابتدای شکلگیری و برای سالها، فعالیت خود را بر قاچاق کالا متمرکز کرده بودند. آنها هر چیزی که قابلیت فروش در سوریه داشت را به این کشور قاچاق کرده و در مقابل سوخت و لوازم الکترونیک که در سوریه ارزان بود را به لبنان و اردن قاچاق میکردند. بخش وسیع دیگری از فعالیت شبیحه در پولشویی و اداره اسکلههای غیرقانونی در کشور متمرکز بود.
در حوزه امنیتی، وظیفه این گروه در ذیل فعالیتهای سازمان اطلاعات سوریه جای میگرفت و این گروه ایجاد یک ترس همگانی از حکومت را سرلوحه فعالیتهای خود قرار داده بود.
باسل الاسد فرزند بزرگ حافظ اسد که قرار بود جانشین پدر در ریاست جمهوری سوریه شود، در ابتدای دهه نود میلادی به این نتیجه رسید که میتوان فعالیتهای غیرقانونی خاندان اسد را به گونهای دیگر تنظیم و گروه شبیحه را اندک اندک منحل کرد، چرا که از نظر باسل الاسد، این گروه و حضورش در نهایت به سود خاندان اسد تمام نمیشد.
باسل در همین راستا مسابقه موتورسواری ترتیب داد که در آن اکثر اعضای شبیحه نیز با موتورهای قوی خود شرکت کردند، اما وی پس از مسابقه تمامی موتورها را ضبط و نابود کرد و سپس اعلام نمود که حضور این موتورها از این پس در شهرها و خیابانهای سوریه ممنوع است.
با این حال باسل الاسد زنده نماند تا موفق شود این گروه را برای همیشه منحل کند. وی در سال ۱۹۹۴ در تصادف رانندگی مشکوکی درگذشت و مهمترین جانشین حافظ اسد از میدان حذف شد. پس از مرگ وی این پست به بشار اسد رسید که تا قبل از آن هیچگونه تجربه سیاسی نداشت و مشغول تحصیل پزشکی در بریتانیا بود.
پس از شروع تظاهرات مردمی در سوریه در سال ۲۰۱۱، حکومت این کشور نیروهای شبیحه را برای سرکوب مخالفان وارد صحنه کرد و روز به روز بر قدرت آنها افزود. شاهدان عینی میگویند اصطلاحاتی که اعضای این گروه برای مخاطب قرار دادن یکدیگر یا رهبرانشان استفاده میکنند، همان ادبیاتی است که میان نیروهای امنیتی سوریه وجود دارد.
چرا شبیحه؟
کلمه شبیحه در اصل اسم جمع «شبیح» از ریشه شبح و در زبان عربی سوری محاورهای به معنای «اراذل و اوباش» است. در سوریه، این نام برای اشاره به نیروهای" لباسشخصی شبهنظامی" وابسته به حکومت به کار می رود.
مخالفان سوری شبهنظامیان شبیحه را جوخههای مرگ مینامند و آنها را در کشتار معترضان و قتلهایی نظیر آنچه که در الحوله رخ داد، مسئول میدانند.
روایتهای دیگری نیز درباره نامگذاری این گروه وجود دارد. اما مهمترین دلیل نامگذاری این افراد به شبیحه به نحوه فعالیت آنها باز میگردد. اعضای این گروه مانند شبحهای نامرئی به شکل ناگهانی در میان مردم حاضر و به محض تحقق اهدافشان سریعا ناپدید میشوند و از همین رو از طرف مردم، شبیحه نام گرفتهاند، به مفهوم کسانی که سریعتر و نامرئیتر از شبح هستند.
سلاح مورد استفاده شبیحه
افراد شبیحه به این دلیل که گروهی با تشکیلات رسمی نیستند، سلاح سازمانی خاصی ندارند و در عین حال برای اینکه رسما وابستگی آنها به حکومت سوریه تائید نشود، از سلاحهای دولتی نیز بیبهره هستند.
شبیحه معمولا با چاقو، چماق و سلاحهای گرم بسیار سبک فعالیت میکنند و به دلیل خشونت بسیار بالایی که دارند اغلب در حملات گروهی خود صحنههای بسیار فجیعی میآفرینند.
تاکنون هیچ نهاد رسمی و غیر رسمی نتوانسته تعداد اعضای این گروه را مشخص کند اما شبکه الجزیره به نقل از شاهدان عینی ذکر کرده که تعداد شبیحه در سوریه بین ۸ تا ۱۲ هزار نفر است که بیشتر در شهرهای لاذقیه، حمص، درعا و بانیاس مستقر هستند.
گزارش شاهدان عینی
روزنامه بریتانیایی ساندی تلگراف چندی قبل گزارش مستندی در مورد گروه شبیحه منتشر کرد. در این گزارش، مصعب العزاوی پزشک ساکن لاذقیه که اکنون به لندن گریخته و در این شهر ساکن است میگوید: «شبیحه افرادی بسیار ترسناک و غولآسا هستند. این افراد ریشهای بلند، شکمهای بزرگ، قدهای بسیار بلند و هیکل فوقالعاده تنومند و عضلانی دارند و برای صحبت کردن با آنها همیشه مجبور بودم از زبان بچهگانه استفاده کنم چرا که هوش بسیار پایینی دارند و همین امر وقتی با خشونت کور همراه میشود، ترس و هراس را به جان مردم میاندازد».
سامی، دیگر شاهد عینی که پسرعمویش عضو شبیحه است میگوید: «جهانیان تازه با واژه شبیحه آشنا شدهاند ولی ما از قدیم میدانستیم که این گروه در داخل سوریه و به سود حکومت فعالیت و هرگونه تجمع حتی کوچک ولی اعتراضآمیز را به شدت سرکوب میکنند. آنها معمولا ناگهان در شهر ظاهر شده و دست و پای چند نفر که به مخالفت با حکومت معروف بودند را در ملأ عام شکسته و سپس محل را ترک میکردند. اعضای شبیحه لباس شخصی بر تن دارند تا بدین ترتیب تلویزیون سوریه بتواند آنها را به عنوان حامیان مردمی بشار اسد معرفی کند».
به گفته حمزه، یک فعال سیاسی از شهر القصیر «شبیحه با دقت زیاد از میان افراد طایفه علوی و کسانی انتخاب میشوند که در باشگاههای ورزشی مشغول پرورش اندام خود هستند. آنها آماده هستند تا در حد مرگ از بشار اسد حمایت کنند و وی را به مثابه خدا میبینند».
نمیر که عمویش رهبری یک گروه فرعی از شبیحه را بر عهده دارد، میگوید که «حکومت سوریه بسیار دقت میکند که هیچ ارتباطی میان آن و گروه شبیحه کشف نشود و همواره اعضای شبیحه را از این امر میترساند که در صورت سقوط دولت اسد، اعضای این گروه به دست مردم و سنیها از بین خواهند رفت چرا که دشمن اصلی حکومت، سنیها هستند. معمولا انگیزههای اقتصادی، فقر و نفرت مذهبی و طایفهای باعث جذب افراد به شبیحه میشود».
مهمترین جنایات شبیحه
۲۷ فوریه ۲۰۱۲ گروههای سیاسی سوری اعلام کردند که جسد ۶۶ نفر در منطقه باباعمرو شهر حمص پیدا شده که چندی قبل ربوده شده و سر تمامی آنها بریده شده است. در همان روز خبر جنایت دیگری در حمص منتشر شد که قربانی آن ۲۶ نفر از جمله شش زن و کودک بودند.
۱۲ مارس ۲۰۱۲ اجساد ۸۷ نفر در منطقه کرم الزیتون شهر حمص پیدا شد که بیشتر آنها از زنان و کودکان بوده و بعد از شکنجه زیاد کشته شده بودند. برخی از اجساد به علت شدت شکنجه، قابل شناسایی نبودند.
۱۵ مارس ۲۰۱۲ شبکه تلویزیونی شام اعلام کرد که جسد ۲۲ نفر در منطقه وادی خالد شهر ادلب پیدا شده که دست و چشم همگی بسته بوده و با شلیک گلوله از پشت سر کشته شدهاند.
۷ آوریل ۲۰۱۲ نیروهای شبیحه با حمله ناگهانی به منطقهای در شهر حماه، اعضای سه خانواده از جمله کودکان خردسال را به شکل فجیعی قتل عام کردند. تعداد کشتهشدگان این قتل عام به هفتاد نفر رسید.
۲۵ مه ۲۰۱۲ جنایتی در شهر حولا ۱۰۸ کشته بر جای گذاشت که ۴۹ تن از آنها کودک بودند. این حادثه خشونتبار که به افراد شبیحه نسبت داده شد، نام این گروه را بیش از هر زمان دیگری در رسانههای سراسر دنیا مطرح کرد. جنایتی که دو هفته بعد نیز در شهر رستن تکرار شد.
رابرت مود رییس گروه ناظران بینالمللی مستقر در سوریه در گزارش خود اعلام کرد که فرستادگان وی به شهر حولا اجساد ۳۲ کودک را شناسایی کردهاند که در قتل عام حولا کشته شدهاند. سن همه این کودکان زیر ده سال بوده است.