آتیلا حجازی: وضعیت و روحیۀ پدرم خوب نیست
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۵, پنجشنبهبرای شنیدن این گفتوگو، اینجا را کلیک کنید.
دویچه وله: آتیلا لطفاً از آخرین وضعیت پدرتان برایمان تعریف کنید.
آتیلا حجازی: از پنج روز پیش که پدرم در بیمارستان بستری شد، حال خوبی نداشت. ولی دکترهای بیمارستان کسری - بیمارستانی که ما از دو سال پیش به آنجا میآییم - اقعا برایش سنگ تمام گذاشتهاند و با آزمایشهایی که انجام شد، در حال حاضر که با شما صحبت میکنم، پدرم وضعیت بدی ندارد. وضعیتاش تقریباً کمی بهتر از چند روز پیش است. ولی در مجموع اگر بخواهیم حساب کنیم، آن چنان خوب نیست. چون همان بیماریای که یک سال و نیم یا دو سال پیش داشت، متأسفانه دوباره شروع به کار کرده و کمی مشکل بهوجود آورده است. خوشبختانه با آزمایشهایی که انجام شد، وضع داخلی بدنش بد نیست. فقط کمی از لحاظ مغزی دچار مشکل شده که دکترها دارند یکسری کارهایی را انجام میدهند که آن هم بتواند کمی بهبود پیدا کند.
طبق برنامه و پیشبینی پزشکان بیمارستان، ناصرخان تا چه مدت دیگری باید بستری باشد؟
مسئله این است که با توجه به بیماری، باید خیلی تحت نظر باشد. یعنی طوری است که نمیتوان جدا و دور از بیمارستان باشد. همیشه باید تحت نظر باشد و اگرهم ما بخواهیم او را از بیمارستان بیرون آوریم، مطمئناً به طور موقتی خواهد بود. چون وضعیت خیلی سختی را الان دارد. ولی امیدوارم که بههرحال کمی درمانش بهتر شود، که بتوانیم به منزل برگردیم. چون در خانه باشد، خیلی بهتر است.
ناصرخان نه تنها در داخل زمین به عنوان یک ورزشکار اسطورهای محسوب میشد، بلکه به خاطر اخلاقش و خصوصیات جوانمردانهاش و روحیهاش. از روحیه فعلی پدرتان برایمان بگویید.
در یک سال و نیم پیش که ما اینجا آمدیم، تمام دکترهایی که اینجا بودند، دکترهایی که در خارج از کشور بودند و ما با آنها مکاتبه میکردیم - ما تقریباً با تمام نقاط دنیا مکاتبه داشتیم و همین عکسها و گزارشهای پزشکی را به همه جا فرستادیم - متأسفانه همه متفقالقول میگفتند، نهایت زمانی که به شما بدهیم، زیر یکسال است. یعنی بیشتر از این امکان اصلاً نیست. ولی خوشبختانه با روحیهی خیلی بالایی که پدرم داشت و میگفت که امکان ندارد من در مقابل این بیماری شکست بخورم، خوشبختانه الان یکسال و چهارـ پنج ماه از این داستان گذشته و حالش خوب بوده. یعنی سرحال بوده. باور کنید تا یک هفتهی پیش هم همه چیز خیلی عادی بود. یعنی هیچ مشکلی نداشت. ولی یکدفعه همان طور که دکترها گفتند، یک بیماری مرموز و بیحساب و کتاب است و یکدفعه شروع کرد به پیشرفت و الان به اینجا رسیده. ولی بههرحال روحیهاش نسبت به همان یکسال و نیم پیش زیاد خوب نیست. شاید بیماریش را باور نداشت. ولی الان با توجه به این که کمی در بلند کردن دستش و راه رفتن و صحبت کردن مشکل پیدا کرده، متأسفانه کمی روحیهاش را از دست داده که این اصلاً خوب نیست.
دیگر چه پیامی دارید برای تمامی مردم و دوستداران ناصر حجازی که جویای حال او هستند و هر روز جلوی درهای بستهی بیمارستان میمانند و نمیتوانند او را ملاقات کنند.
من از این مردم هر چه بگویم، باور کنید کم گفتم. یعنی من الان جلوی درب بیمارستان هستم و آن قدر جمعیت اینجا زیاد است و آن قدر هر روز ملاقات کننده میآید، که ما واقعاً... یعنی کسانی میآیند که اصلاً آدم خجالت میکشد. با این حرفهایی که به آدم میزنند، با این روحیهای که به آدم میدهند... ما یکبار اعلام کردیم که گروه خونی پدرم A مثبت است و ما احتیاج به خون داریم. دیروز، باورتان نمیشود، از شهر تنکابن و شهسوار (شمال ایران) یک مینی بوس آدم آمده بود مقابل درب برای اعطای خون. از اهواز یک مینی بوس آمده بود که حدود ۳۵ـ ۳۰ پسر جوان بودند که میگفتند ما از اهواز آمدهایم اینجا که فقط خون بدهیم. خیلی آدم اینجا آمده و واقعاً نمیتوانم بگویم که مردم دارند چه کار میکنند. یعنی این مردم آن قدر به ما لطف داشتهاند، آن قدر آدم اینجا زیاد است که پدر من اصلاً نمیتواند صحبت کند. او به من گفت که من دیگر نفس کم میآورم، خواهش میکنم دیگر نگذارید کسی بیاید، چون من واقعاً نمیتوانم صحبت کنم. مردم هم خب خیلی دوست دارند و میآیند و آدم هم نمیتواند ردشان کند که بروند. ولی همین لطفی که دارند، همین روحیهای که به او میدهند، خیلی خوب است. واقعاً دست همگیشان درد نکند.
فرید اشرفیان
تحریریه: پارسا بیات