نگرانی افغانهای مقیم آلمان از وخامت فزاینده اوضاع افغانستان
۱۴۰۰ تیر ۱۰, پنجشنبهجاده ای در شهر هامبورگ آلمان در میان مهاجران افغان به «کابل کوچک» مشهور شده است. در این جاده میتوان بوی نان گرم وطنی را استشمام کرد، شیر یخ خورد و بولانی تازه و کباب چوپان را با طعم رستورانتهای کابل میل کرد.
افغانهایی که در شهر هامبورگ زندگی میکنند، با سرمایه گذاری در بخش رستورانتداری و راه اندازی فروشگاهها، غذاهای افغانی عرضه میکنند و در فروشگاهها محصولات افغانستان را مانند زعفران و انواع میوههای خشک میفروشند. در این شهر میتوان لباسهای مخصوص افغانی مانند «گند افغانی» و لباسهای خامک دوزی نیز خرید.
آخر هفتهها افغانهای زیادی از هامبورگ و شهرهای اطراف آن برای صرف قابلی پلو، چوپان کباب و سایر غذاها به شهر هامبورگ میآیند. تابلوهای فروشگاهها و رستورانتها آشنایند و بعضا به زبان دری نوشته شده اند. «کابل رستورانت»، «چوپان کباب»، «سلطان بازار» و «خان پلازا» تابلوهایی اند که در این جاده به چشم میخورند.
در میان آلمانیها نیز این منطقه شهر هامبورگ به منطقه چند فرهنگی مشهور است و بیشتر ساکنان آن را افغانها، عربها و ترکها تشکیل میدهند.
مهمانان کابل رستورانت که دیوارهایش با نقاشیهایی از مسجد جامع هرات، بزکشی و بودای بامیان مزین شده اند، در کنار این که غذای افغانی نوش جان میکنند، غالباً در مورد اوضاع افغانستان باهم گفتگو میکنند.
ناامید از برگشت به افغانستان
ابراهیم خادمی در حالی که قابلی پلو در این رستورانت میل میکند، از داستان مهاجرتاش قصه میکند که چگونه در سال ۲۰۱۴ تصمیم به ترک کشورش گرفت.
او در ولسوالی چمتال ولایت بلخ به دنبال آمده و تا صنف دوازدهم در زادگاهش درس خوانده است. او در سال ۲۰۱۷ وارد آلمان شد و زبان آلمانی را تا سطح مقدماتی فراگرفته است و میخواهد پس از یاد گیری زبان آموزش حرفوی را شروع کند.
او در مورد دلیل مهاجرتاش میگوید: «اگر در آنجا میماندم کشته میشدم.» او میگوید دوتن از هم صنفی هایش توسط طالبان به قتل رسیدند: «یکی را به اتهام ارتباط داشتن با دولت کشتند و همصنفی دیگرم را زمانی کشتند که از پرداخت عشر به طالبان خود داری کرد.»
براساس اظهارات آقای خادمی، حالا در قریه آنها دیگر کسی مکتب رفته نمی تواند و ساکنان روستایی که او در آن زندگی می کرد، از جنگ و ناامنی رنج می برند: «به دلیل ترس از جنگ، کسی مکتب رفته نمی تواند، کلینیک قریه در نتیجه جنگ تخریب شد و کارمندان دولتی نیز از ساحه فرار کردند.» خادمی می گوید وضعیت امنیتی به اندازه ای وخیم شده که دیگر نمی تواند به «برگشت دوباره» به افغانستان فکر کند.
به گفته او، حضور نیروهای آلمانی در مزارشریف سبب شده بود تا نگرانی در مورد سقوط شهر وجود نداشته باشد ولی حالا طالبان خود را به دروازه های شهر رسانده اند.
امنیت در آلمان، دل نگرانی در مورد افغانستان
افغان هایی که در شهر هامبورگ سرمایه گذاری کرده اند و فروشگاه ها را اداره می کنند و ارتباطات تجاری با افغانستان دارند، امیدی به بهبود وضعیت امنیتی و سرمایه گذاری در افغانستان ندارند. یوسف (نام مستعار) تاجری است که در شهر هامبورگ فروشگاه دارد و به دلیل رفت و آمد به افغانستان نمی خواهد نامش در این گزارش نشر شود.
این تاجر می گوید گسترش ناامنی و بی قانونی زمینه را برای هرج و مرج فراهم کرده و در آنجا کسی تابع قانون نیست: «در این جا ما در امن و امان هستیم. ولی در افغانستان در روز روشن در کابل و هرات طلافروشی ها و صرافی ها را دزدی می کنند.»
یوسف با انتقاد از رهبران و سیاستمداران افغانستان می گوید: «آنجا هر کسی به نوبت خود دزدی می کند.» او از آینده نیز نگران است و می گوید هر کسی در افغانستان به قدرت برسد «دزدی» خواهد کرد و کسی به فکر آبادی و بازسازی نیست. یوسف با اشاره به ناامنی های اخیر در افغانستان می گوید وضعیت به حدی شکننده است که همه در فکر فرار اند «چون در آنجا کسی مصون نیست.»
یوسف می گوید هرچند خود و خانواده اش در آلمان در امنیت کامل زندگی می کنند؛ ولی در مورد دوستان و نزدیکانش که در افغانستان هستند نگران است: «ما اینجا در اروپا زندگی می کنیم ولی خانواده های ما در افغانستان است. ما خیلی نگرانیم.»
یوسف با اشاره به حمله مرگباری که چند پیش منجر به کشته شدن ده ها شاگرد دختر در یک مکتب در کابل شد، می گوید وضعیت در افغانستان به اندازه ای وخیم است که حتا به کودکان هم رحم نمی کنند: «کودکان چه گناه دارند؟ چرا آن ها را می کشند؟ این چه مملکتی است؟»
او ادامه می دهد: «آنجا وقتی مردم صبح از خانه بیرون می شوند، امیدی برای زنده برگشتن ندارند.»
حسرت بی وطنی
عبدالولی (نام مستعار) که ۶۷ سال دارد و در شهر هامبورگ مصروف تجارت است، می گوید افغانستان را دوست دارد؛ ولی به دلیل ناامنی و وضعیت شکننده، تصمیم ندارد دوباره در کشور خودش سرمایه گذاری کند: «مملکت ما مادر ما است. در هر سرزمینی که باشیم مادر را فراموش نمی کنیم.»
او می گوید افغانستان چهل سال اخیر را شاهد جنگ ها، آوارگی ها و بدبختی های بسیار بوده و نسل کنونی نیز برای پیدا کردن مکان امن زندگی، مجبور می شوند مهاجر شوند: «درست است که ما در این جا در آرامش و آسایش به سر می بریم؛ ولی اینجا مانند کوچه است. ما در اینجا خانه نداریم. کسی که سرپناه و مملکت نداشته باشد، هیچ چیزی ندارد.»