میدویدیف فقط فرمان بردار پوتین؟
۱۳۸۷ اسفند ۱۲, دوشنبهتاهنوز هم چنين طرز فکري در مورد او وجود دارد. فکر مي شود که تصميم گيرنده در روسيه پوتين است و نه ميدويدف. تعداد زيادي از شهروندان روسيه نيز به همين نظر اند. به اساس تحقيقات يک مرکز نظرسنجي هاي آزاد، تنها 12 فيصد مردم روسيه عقيده دارند که قدرت واقعي در روسيه دردست ميدويدف است، زيرا در قضايايي کليدي چون جنگ گرجستان و يا در حل منازعه گاز با اوکرائين، پوتين نقش اساسي داشته و در صحنه حاضر بوده است. در اين قضايا با وجوديکه ميدويدف در جريان صحبت هايش، از زبان سياسي خاص خودش استفاده نموده است، اما از خط مشي سياسي که پوتين داشته است، طرفداري و از آن پيروي نموده است. در مواردي که او حرف هاي اساسي داشته است ، کمتر در عمل جاي تطبيق آن ها را يافته است. از لحاظ سياسي در سال گذشته در روسيه تغييرات کمي اتفاق افتاده است واين همه تعجب آوري نيست.
پرسش اساسي که از انتخابات يکسال پيش بدين سو مطرح است اين است: آيا ميدويدف اصلاً خواهان استقلال از پوتين است؟ زيرا موقعيت ميدويدف در يک نظم سياسي که از طرف پوتين ساخته شده است، ساده نيست: مردم روسيه به پوتين نظر دارند، نه به جانب ميدويدف. نخبگان روسيه در سياست و اقتصاد به نخست وزير قدرتمند، پوتين اقتدا دارند. و يک رهبري دولتي که در آنجا طرفداران سرسخت پوتين حاکميت دارند که ميدويدف خود نيز يکي از آنها است. اين نيز از امکان بدور نيست و کسي هم نميتواند او را ملامت کند، اگر ميدويدف صرف بصورت سمبوليک نمايندگي از دولت نمايد و مقام را براي پوتين گرم نگهدارد، تا او آنرا دوباره اشغال نمايد.
سياست در روسيه در قدم اول سياست پرسنل است. هر تحولي و هردگرگوني در روسيه نيز با تغييرات در پرسنل آغاز مي گردد. اين روش سنت ديرينه در روسيه دارد: استالين نيزازموقعيت اش به حيث سرمنشي و رييس عمومي دفتر حزب استفاده کرد تا بتواند زمينه را براي مشي سياسي اش آماده سازد و بعد آن را در عمل پياده نمايد. اين طرز العمل استالين بعد از او تا دوران گوربا چوف و يلسين نيز مورد استفاده قرار گرفت. و بشکل بسيار خاص پوتين آنرا در عمل پياده نمود: او در سال اول رياست جمهوري اش، چون يک بازي شترنج، هواداران يلسين را يکي بعد از ديگر از دستگاه دولتي بيرون نمود وهواداران و طرفدارن خود را جانشين آن ها ساخت. در سياست روسيه بيش تر از کشور هاي ديگر جهان اين قاعده حکمفرما است فقط هرکسي که نخست افراد خود را در مقام هاي مهم دولتي جابجا کرد بعداً ميتواند سياست خود را در جامعه تطبيق نمايد.
به اين اساس ميتوان در سال اول رياست جمهوري ميدويدف شاهد اين امر بود که عملکرد او با گفتار ليبرال گونه اش همنوايي نداشته است وموفق نگرديد تا در نظم سياسي روسيه تغييرات کمي وارد نمايد. تا هنوز معلوم نيست که آيا او واقعاً خواهان اين تغيير است يا خير. حتا اگر او خواهان تغييرات هم باشد، او تا امروز فاقد يک قاعده قدرت متشکل از چنين اشخاصي است که مي توانست روي آن ها حساب کند.
به همين دليل نيز پروژه کادر احيتاطي ميدويدف جالب است. در يک لست رياست جمهوري بايد 1000 نفر ثبت نام گردند که بتوانند از لحاظ ظرفيت کاري در کرسي هاي مهم و وبالاي دولتي ايفاء وظيفه نمايند. ميدويدف از اين لست ميتواند افرادي را انتخاب نمايد و مورد حمايت قرار دهد که آنها او را در موفقيت هايش در سطح سياسي بالمقابل ياري رسانند. در اين ساحه در هفته هاي گذشته نيز ميدويدف فعاليت هاي داشته است. او افراد جديد را بحيث والي و ديگر مقامات دولتي مقرر نمود که با مشخصات انتخاب پرسنل پوتين مطابقت ندارد. اينکه با پيش برد اين طرز روش در سياست روسيه تغييراتي وارد ميگرددِ ياخير هنوز معلوم نيست.