گفتگو با نویسنده رمان «افغانی»
۱۳۹۰ بهمن ۲۵, سهشنبهعارف فرمان بعدا به هندوستان رفت و زبان های اردو و انگلیسی را آموخت. بعد از دو سال زندگی در هندوستان، راهی سویدن گردید و در همین کشور ماندگار شد.
مهاجرت ها خاطرات زیادی در زندگی او به جا گذاشت. از همین رو، او در رمان اش به نام «افغانی» به روایت این خاطرات می پردازد. دویچه وله گفتگوی کوتاهی با او دارد.
دویچه وله: آقای فرمان، چرا «افغانی»؟ دلیل این که نام رمان تان را «افغانی» انتخاب کردید، چیست؟
فرمان: علت این که نام کتاب من «افغانی» است، بیشتر این است که کلمۀ «افغانی» در ایران منسوب به مردمی است که از افغانستان می آیند. با وجودی که در افغانستان، افغانی به واحد پول این کشور اطلاق می گردد اما من شخصاً این نام را انتخاب کردم زیرا این کلمه از طرف ما نیست بلکه از طرف کسانی است که ما را به این کلمه منسوب می دانند و بیشتر از باب تحقیر، از باب توهین و از باب بیگانگی است که افغانی گفته می شویم.
دویچه وله: شما در رمانی که نوشته اید بیشتر فضا و زمانی را قید کرده اید که مربوط به همین سی سال اخیر مهاجرت ها و مشکلاتی می شود که مردم افغانستان دارند، مثلاً یک مهاجری را ترسیم می کنید که از افغانستان حرکت می کند و به قصد زندگی بهتر و آرامتر به ایران می رود. آیا در قید کردن چنین زمانی شما قصد به خصوصی داشتید؟
فرمان: اول این که مشکلات مردم افغانستان به خصوص بعد از هفت ثور 1357 آغاز می شود و مهاجرت سیل آسای مردم افغانستان به ایران و پاکستان هم در همین دوره شروع می شود. علت دوم انتخاب چنین زمانی به خاطر این است که من خودم نیز در همین دوره از افغانستان بیرون شده ام و با تمام گوشت و پوست خود مشکلات داخل کشور ایران را احساس کرده ام و در این کتاب تلاش کرده ام که آن مشکلات را از همان زمان تا امروز به شکلی از اشکال بیان نمایم.
دویچه وله:در نوشتن یک رمان نویسنده این آزادی را دارد که بین واقعیت صد درصد و تخیل یکی را انتخاب نماید و یا این که هر دو را به یک نوعی آمیزش بدهد. در رمان «افغانی» شما کدام شیوه را انتخاب کرده اید؟
فرمان:حتی المقدور تلاش من این بوده است که رمان «افغانی» براساس واقعیت هایی که در جامعۀ ایران اتفاق افتاده است، بنا شود. کتاب «افغانی» تخیل نیست بلکه یک گوشۀ بسیار کوچک واقعیت های جامعۀ ایران را بیان می کند.
دویچه وله: شما فعلاً در سویدن زندگی می کنید و اگر قرار باشد مقایسه کنید ایران را که مردم آن همزبان، هم فرهنگ و همباور شما است با سویدن، کشوری که مردمش تفاوت های زیاد زبانی، فرهنگی و دینی با شما دارند، چه تفاوت هایی بین زندگی یک مهاجر در سویدن و در ایران می بینید؟
فرمان: غیرقابل مقایسه است. دو کشوری با دو فرهنگ متفاوت، یکی بسیار دور از من و یکی بسیار نزدیک با من با دو برخورد متفاوت. از یک طرف من انتظاری از جامعۀ اروپایی و به خصوص جامعۀ سویدن به آن اندازه نداشتم که این ها با من محبت می کنند و من را از خود می دانند و از طرف دیگر به آن اندازه انتظار از جامعۀ ایران نداشتم که من را بیگانه تصور کرده و افغانی خطاب می کردند. حتا در مدت زمانی که در ایران بودم بسیار به ندرت اتفاق می افتاد که نام خود را بشنوم و اکثراً به نام افغانی یاد می شدم. با در نظر داشت این که من زمانی که از افغانستان بیرون می شدم و به سمت ایران می رفتم بسیار احساس خوب و نیک داشتم که گویا از یک زندان بیرون شده و به سوی آزادی می روم، اما این احساس بسیار دیر نپایید.
گفتگوکننده: نادیه فضل
ویراستار: عارف فرهمند