1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

جوگی ها: "هیچ پادشاهی از ما احوال نمی گیرد"

۱۳۹۱ شهریور ۳۰, پنجشنبه

هوا خیلی گرم است و من پرسان کنان خود را به شمال شرق کارته صلح مزار شریف جایی که خانواده های زیادی از جوگی ها آنجا ساکن بودند رساندم، بادی گرم و سوزان در حال وزش بود، اما خبری از خیمه های پینه زده و رنگارنگ جوگی ها نبود.

https://p.dw.com/p/16Bnm
عکس: DW/Soroush Kazemi

کارگری که با بیل به روی سرک مصروف کار است میگوید:«اینجا را سرک جور می کنند به همین خاطر جوگی ها را از اینجا راندند».

عرق سر و صورتم را با دستمالی پاک کردم و جرعه ای آب نوشیدم و ده کیلومتر دیگر تقریباً با موتر به طرف دروازه غربی مزار شریف راننده گی کردم تا رسیدم به زمین متروک، خشک و دور افتاده ای از شهر، جایی که در آن جوگی ها به تازه گی مسکن گزیده بودند. کودکان پا برهنه با لباس های چرکین، خانه های محقر و نگاه های حیران جوگی ها حکایت از یک زندگی بسیار دشوار و عاری از امکانات امروزی را می کند.

"هیچ پادشاهی از ما احوال نمی گیرد"

جوگی ها زندگی حقیرانه ای دارند و صاحب هیچ ملکیتی نیستند.
جوگی ها زندگی حقیرانه ای دارند و صاحب هیچ ملکیتی نیستند.عکس: DW/Soroush Kazemi

تصور قدیمی و عامه مردم این است که جوگی ها آدم ربا، دزد و آدم خوار هستند، باور عامه مردم بر این است که جوگی ها قبرستان ندارند و مرده های شان را می خورند، اما مهمان نوازی و نگاه های پر از خنده جوگی ها به من خط بطلان به این تصور قدیمی کشید. وقتی داخل محوطه خیمه های جوگی ها شدم، از هر کسی که پرسیدم، که کی در زمینه مشکلات جوگی ها مصاحبه می کند؟ همگی رازق را نشانم دادند. قدم زده به خیمه رازق نزدیک شدم . او لباس پاک، کلاه سفید و ریش کم داشت. مرا به جایی دعوت کرد که مرتب تر از خیمه های اطرافش است و حتا تلویزیون هم دارد.معلوم می شد که رازق نسبت به دیگر همسایه هایش بغلش گرم است و دستش هم به دهانش می رسد. شاید به همین خاطر همه می خواستند با رازق مصاحبه کنم. او به رسم مهمان نوازی پولی از جیب بیرون کرد و به دست نوجوانی داد تا برای من نوشابه ای سرد تهیه کند. ابتدا از رازق پرسیدم که جوگی ها کی هستند و چه رسم و رواجی دارند؟ رازق گفت:«جوگی ها به تیره های مختلفی مثل: قطغنی، غلبیلباف، بلخی و ... تقسیم می شوند و ما از پدر و پدر کلان ها در همین افغانستان در ولایات مختلف زندگی می کنیم. ما مثل دیگر مردم نکاح و عروسی داریم، ختم و خیرات می گیریم و ساعت تیری های وطنی هم داریم».

هیچ نوع منبع مکتوب در باره زندگی جوگی ها در افغانستان وجود ندارد و رازق هم تاریخ جوگی ها را شفاهی برایم قصه کرد، معلوماتی که از نیاکانش به او به ارث مانده است.

از رازق که 45 سال از عمرش را سپری کرده است در باره مشکلات عمده و اساسی زندگی جوگی ها در افغانستان پرسیدم، او بلادرنگ مثل این که منتظر این پرسش باشد درد دلش را شروع کرد، و گفت: «هیچ پادشاهی از ما احوال نمیگیرد، ما مردم بیچاره و آواره یی هستیم، دربدر و سرگردان، با مزدورکاری و کار های شاقه روز خود را می گذرانیم. اگر جایی دولت بر زندگی دایمی بر ما توزیع کند و اگر کاری داشته باشیم هیچ خوش نداریم زنده گی خوار و زار داشته باشیم، و یا زنان مان دست به گدایی بزنند، ما هم دوست داریم در دولت شریک باشیم و خدمتش را بکنیم».

بی سوادی دلیل گمنامی

کودکان جوگی در خیابان ها کارهای سختی را انجام می دهند و نمی توانند مکتب بروند.
کودکان جوگی در خیابان ها کارهای سختی را انجام می دهند و نمی توانند مکتب بروند.عکس: DW/Soroush Kazemi

جوگی ها ده ها سال می شود که در افغانستان زندگی می کنند و به همین دلیل مستحق داشتن تذکره تابیعت می باشند. آقای عبدالخالق روستایی مسوول اداره ثبت و احوال نفوس در ولایت بلخ می گوید:« در بین جوگی ها یک نفر باسواد نیست که به نمایندگی جوگی ها به دولت مراجعه کند و خواستار توزیع تذکره تابعیت شود.»

کوچی ها قبیله دیگر دوره گرد در افغانستان هستند، اما آنان با داشتن افراد با سواد و برخورداری از وضعیت بهتر اجتماعی و فرهنگی بر علاوه داشتن تذکره تابیعت افغانستان، چند کرسی در پارلمان این کشور نیزدارند. آقای روستایی میگوید: «کوچی ها بر اساس فرمان رییس جمهور می توانند تذکره تابعیت داشته باشند، اما جوگی ها مشمول این فرمان نیستند».

چرا بی سوادی؟

وقتی با رازق حرف میزدم نوجوانان زیادی اطرافم را احاطه کرده بودند، کنجکاو شدم و از آنها پرسیدم که آیا مکتب می روند؟ در صدا و نگاه این نوجوانان قبیله جوگی که همه یک جا گفتند نه، توانستم طرد شد گی و حقارت را عمیق احساس کنم. رازمحمد یکی از این نوجوانان گفت: «زیاد خوش داریم مکتب برویم، اما تذکره نداریم و به همین خاطر ما را در مکتب ها نمی گیرند. چند وقت پیش در کاشانه ای درس می خواندیم که بچه های دیگر هر روز ما را جوگی گفته، بوی میتین گفته اذیت میکردند و یگان وقت لت هم می خوردیم. مشکلات اقتصادی هم داریم و به همین خاطر باید کار های شاقه مثل اسپندی به روی جاده ها بکنیم که دیگر هیچ وقتی بر درس خواندن نمی ماند».

جایگاه حقوقی جوگی ها

جوگی ها هم همانند کوچی ها در خیمه زندگی می کنند، اما کوچی ها تذکره دارند، هویتی که جوگی ها ندارند.
جوگی ها هم همانند کوچی ها در خیمه زندگی می کنند، اما کوچی ها تذکره دارند، هویتی که جوگی ها ندارند.عکس: DW/Soroush Kazemi

نورالله محسنی استاد و رییس فاکولته حقوق دانشگاه بلخ میگوید:« در قانون اساسی افغانستان نامی از جوگی ها گرفته نشده است. در قانون اساسی افغانستان و مواد متعدد دیگر قانونی از اقوام زیادی نام گرفته شده است اما جوگی ها در این قانون جایی ندارند». اعلامیه جهانی حقوق بشر به برابری تمامی انسان ها تأکید می کند که افغانستان هم از جمله کشور های ملحق شده به این منشور بین المللی است. محسنی می افزاید:« در ماده چهارم قانون اساسی افغانستان از اقوام مختلف از جمله کوچی ها نام گرفته شده است، اما از جوگی ها نامی گرفته نشده است».

جوگی ها علیرغم این که از جایگاه حقوقی برخوردار نیستند، متاسفانه به لحاظ فرهنگی و اجتماعی هم در وضعیت اسفباری قرار دارند، و رابطه دو طرفه بین جوگی ها و اجتماع وجود ندارد به گونه ای که هیچ کس حاضر نیست با جوگی ها داد و گرفت و یا مراودتی داشته باشد.

مبارک رضایی مسوول نظارت و ارزیابی کمیسیون مستقل حقوق بشر در شمال کشورباور دارد که داشتن تذکره تابعیت حق شهروندی هر فرد در افغانستان است، منتها جوگی ها خودشان ممکن در گذشته ها به خاطر نرفتن به وظیفه سربازی و یا هم نپرداختن مالیه به دولت از گرفتن تذکره تابعیت خودداری می کردند. رضایی میگوید:«وقتی جوگی ها تذکره ندراند مسلماً از تمام حقوق شهروندی محرومند، منتها آنها در این اواخر متوجه شده اند که به خاطر مسافرت به خارج از کشور، رفتن اطفال شان به مکاتب و داشتن ملکیت، داشتن تدکره ضروری است، اما به دلیل مشکلات اداری و کاغذ بازی در ادارات دولتی هنوز هم نتوانستند به تذکره دسترسی پیدا کنند».

وقتی خیمه های جوگی ها را ترک میکردم بچه های جوگی بین خود می گفتند که صاحب تذکره می شویم و می توانیم مکتب برویم، زنان زیادی که زیر یک خیمه نشسته بودند، از نگاهشان پیدا بود که منتظر کمک مادی هستند. چند قدم دور تر از خیمه رازق مرد های کهن سالی ایستاده بودنداز من توقع کندن چاه آب را داشتند، اما سوالی که ذهن من را سرگردان دور میزد، این بود که آیا این نسل از جوگی ها، مثل نسل های گذشته شان بدون اینکه به مکتب بروند می میرند؟

نویسنده: سروش کاظمی

ویراستار: رضا شیرمحمدی