تبصره:صد سال اخیرافغانستان، شبیه قطار پرپیچ و خم هوایی
۱۳۹۸ مرداد ۲۸, دوشنبهکمتر کسی می تواند تاریخ کشور خودرا به شکل پیرمردی از افغانستان جمعبندی کند، که سال ۲۰۰۶ ضمن دیداری برایم بیان داشت: «اسکندر کبیر آمد و رفت. بریتانیایی ها و شوروی ها آمدند و رفتند؛ چرا امریکایی ها همچنان نروند؟»
۱۳ سال بعد، نشانه هایی دیده می شوند که احتمالاً اظهارات او به واقعیت می پیوندند و ممکن است که یک توافقنامه در زمینه خروج نیروهای ایالات متحده از افغانستان با طالبان به زودی به امضاء برسد.
با امضای این توافقنامه همچنان در همین زودی ها، سفر و سواری بر قطار هیجان انگیز در مسیر پرفراز و نشیب درهندوکش نیز به پایان می رسد؛ قطاری که مسافرانش را پیهم عوض می کند، بالا و پایین می رود و اما خودش هیچ تغییر نمی کند.
تسخیر ناپذیری، افسانه ای اساطیری
یک افسانه ای اساطیری در گذشته ها خلق شده است، افسانه ایکه افغانها با تمایل زیاد برآن می بالند. فاتحان می آیند و می روند، اما زمان حضور آنان در این کشور بسیار محدود است.
اکثر افغانها با اتکاء به این اسطوره افتخار می کنند و اما همزمان این وضعیت سبب تزلزل نیز می گردد. آنها رویای یک افغانستان آزاد را در سر می پرورند؛ کشوریکه که سرانجام دیگر توپ بازی برای قدرت های خارجی نباشد؛ اما از جانب دیگر چگونه این کشور می تواند به تنهایی انکشاف یابد؟ یک کشوری، با سطوح و دشتهای وسیعی خشک. با آنکه از بخت نیک، این کشور سرشار از معادن و ذخایردست نخورده می باشد، ولی برای استخراج آنان آیا فناوری و ساختارهای لازم وجود دارند؟
تمدنگرایان
نخستین تلاشهای نوآورانه و برای سمت و سو دهی این کشور در جهت ثبات و توسعه نیز درست ۱۰۰ سال قبل از امروز آغاز گردیدند. درآنزمان، در سال ۱۹۱۹ انگلیسها مجبور شدند بعد از سه جنگ فرسایشگر و بی نتیجه بپذیرند که فقط می توانستند تا یک فصل محدود زمانی در این کشور بمانند؛ بناءً استقلال این کشور تحت الحمایه خودرا قبول نمودند.
شاه امان الله در نظر داشت تا درهای کشورش را بدون دخالت خارجی ها به روی جهان باز نماید. او به موجی از تمدن گرایی درکشورهای شرقی خودرا متمرکز نمود. الگوی وی نیزاتاترک بنیانگذار ترکیه مدرن و سکولاربود. او همچنان ضمن یک سفر رسمی به جمهوری وایمارآلمان به شدت تحت تاثیر قرار گرفت. ملکه ثریا همسرشاه چادری اشرا پس نمود و شاه نیز با راه اندازی اصلاحات عمیقی در کشور وارد عمل شد.
اکنون نمایندگان حکومت با تمایل زیاد، از سخنان شاه در رسانه های اجتماعی نقل قول می کنند که گفته بود: افغانها فقط می توانند با مسؤلیت پذیری، آینده خودرا شکل بدهند. اما آیا امان الله می تواند الگو و چراغی برای آینده این کشور باشد؟
هزیمت وعقبگرد
کسانی که امروزبر اندیشه های او تأکید می ورزند، نباید اینرا هم فراموش کنند که این تلاشها چه پیامدهای تلخی داشت. شاه به زودی به عنوان یک مقلد غرب و خیانتکار به فرهنگ خودی متهم شد و پس از یک شورش، به تبعید مجبورگردید. جانشین وی اصلاحات او را لغو کرد، اما زمان زعامت او نیز خیلی کوتاه بود. پس از وی اصلاح طلبان دیگری مثل ظاهر شاه سالهای زیادی در این کشور صلح را تضمین نمودند، اما در نهایت، آنها نیزیا با کودتا مواجه گردیدند و برکنار شدند و یا به قتل رسیدند.
این دوره با تهاجم شوروی سابق به افغانستان در سال ۱۹۷۹ به پایان رسید. اما شوری های نیزپس از گذشت یک دهه، مجبور شدند این کشور را ترک کنند. دهه ۱۹۹۰ دهه جنگ های داخلی میان گروه های جهادی بود و همچنان دوره تسلط طالبان براین کشور .
اکنون پس از مأموریت نظامی ایالات متحده امریکا، به عنوان پیامد »نهم سپتمبر ۲۰۱۱« و دو مأموریت ناتو با مصارف میلیاردی برای کمک های انکشافی و بیش از یک و نیم دهه تلاش برای دموکراسی و قانون اساسی، نتیجه چه خواهد بود؟
آینده نامعلوم
قرایین نشان می دهند که قطار هوایی پرپیچ و خمِ هیجان انگیز افغانی مجدداً به سمت سراشیبی در حرکت است. ایالات متحده علایق خودرا در افغانستان باخته است و برای حفظ آبروی خود در قبال خروج از افغانستان حتی هراسی از بستن توافقنامه با گروه تروریستی طالبان هم ندارند. تنها شرط ایالات متحده اینست که: طالبان باید تعهد کنند که در آینده هیچگونه عمل تروریستی از افغانستان به خارج صادر نمی شود. اما اینکه سرنوشت خود آن کشور چه می شود؟ بی تفاوت است.
هویت افغانی
بنابراین، تجارب افغانهایی که از تاریخ خود آگاه اند، باردیگر تصدیق می شود. قدرت های خارجی در مجموع فقط به منظور علایق و تحمیل ارزش های خود به این کشور می روند. اینکه مقدونی ها بوده اند، بریتانیایی ها، روسیه و یا هم ایالات متحده.
طبیعتاً که کشورهای دیگر نیز تجارب مشابهی داشته اند. اما طور نمونه شبه قاره هند این وضعیت را خلاقانه حل کردند و از آن منفعت بردند. پس از زمان استعمار بریتانیا این نواحی نیز به استقلال رسید. کشورهای هند و پاکستان که به تعیقب استعمار بریتانیا تشکیل گردند و متعاقب آن بنگله دیش که همچنان در دهه ۷۰ از پاکستان جدا شد، میراث های سودمند اشغالگر پیشین خود را حفظ نمودند. در هر زمینه ایکه ممکن بود، به شمول سیستم آموزشی، نظامی و یا هم استفاده از زبان بین المللی انگلیسی دراین کشورها.
افسانه تسخیرناپذیری همراه با تجاربی از شرکای بی ثبات، بیش از همه تردید مردم افغانستان در برابر نظریات از خارج را تشدید بخشیده است. آنچه که همچنان نقطه ضعف افغانستان در برابر افراطگرایان می گردد، گروه هاییکه وعده جلوگیری از ورود اندیشه ها و ایده های خارجی را به مردم می دهند و یا تعهد می کنند که دست کم این وضعیت را به عقب می زنند.
افراطگرایان بدون شک اینرا فراموش می کنند که از همین فرهنگ » خالص« افغانی ایکه برآن تأکید دارند، خود مجموعه ای متشکل از تأثیرات و نفوذ بیرونی می باشد. اینکه تأثیرات کشورهای عربی باشد یا ایران، و یا هم آسیای مرکزی و شبه قاره هند. بنابراین اگراین امکانی که در ادامه هزاران سال شکل گرفته است، دوباره تجدید گردد و تأثیرات فرهنگی و سیاسی آن با خود این کشور مطابقت داده شوند، تلاشهای اصلاح طلبانه داخلی افغانستان اینگونه پیهم با شکست مواجه نخواهد شد.
فلوریان وایگند سردبیر بخش افغانستان دویچه وله