بیسوادی بزرگسالان در آلمان ریشه در کودکی آنان دارد
۱۳۹۱ شهریور ۱۸, شنبهدلیل بی سوادی بزرگسالان در آلمان به دوران آغازین کودکی آنها نهفته است. در بسیاری موارد والدین از رسیدگی به کودکان شان غفلت می کنند. در مکتب نیز به این کودکان کمک نمی شود، بلکه بدتر از آن، به نحوی انگیزه یاد گیری از آن ها سلب می شود و از دید اجتماعی به انزوا کشیده می شوند که این امر پیامدهای سنگینی در زندگی آنها دارد.
ارنست لورنسن، یکی از این بزرگسالان بیسواد در آلمان است. او در مورد بیسوادی اش چنین می گوید: "آدم فکر می کند که کاملاً تنها است و نمی تواند هیچ کاری بکند".
واقعیت این است که بیسوادی در آلمان مساله جدی است. حدود هفت و نیم میلیون نفر در این کشور نه می توانند جمله ای را بخوانند و نه می توانند بنویسند. در مورد لورنسن این مشکل از همان دوره آغازین مکتب نمایان شد. او خود می گوید: "من دقیقاً مانند همه کودکان دیگر در مکتب آموزش دیده ام و شاید اغلب بیشتر از همصنفی هایم سوال کرده باشم؛ چون شاید همه چیز را به زودی نفهیده بودم. من یک معلم زن بسیار سختگیر داشتم که به زود فریاد می زد. او یک روزی به من گفت که در صف آخری بنشینم و به خوبی گوش دهم".
اما لورنسن در صف آخر صنف کمتر می توانست درس را بفهمد. معلم عصبی به اندازه او را مرعوب کرده بود که او امیدش را از دست داد. اما او در زندگی شغلی اش کوشا بود. او نجار شد. در این شغل، ضعف خواندن و نوشتن چندان تاثیری ندارد.
اما ارنست لورنسن نمی توانست بر مشکلات کارهای روزانه بدون زن و دو کودکش فایق آید. او با رسیدن به سن 55 سالگی دیگر از کار کردن ناتوان شده است؛ اما او با کمال میل می خواهد به کار ادامه دهد.
لورنسن سرانجام به کورس سواد آموزی برای بزرگسالان مراجعه کرد. او در آنجا به یک آموزگار علوم تربیتی خوبی برخورد و بعد از صحبت با او، در یکی از کورس های نیم روزه شرکت کرد. او امروز بعد از دوسال آموزش در کورس سواد آموزی می گوید: "در کورس سواد آموزی برای بزرگسالان من به خوبی خواندن و نوشتن را آموختم و متوجه شدم که کتاب ها چه زیبا و جالب هستند و چه خوب نویسندگان چیزی را توصیف می کنند. من قبلا این ها را نمی دانستم؛ چون من نمی توانستم زیاد بخوانم. امروز برای من مشکل نیست، پس بیشتر می خوانم".
یگر/ مبلغ
ویراستار: عاصف حسینی